کاریکلماتور
- توضیحات
- دسته: زبان زد (ضربالمثل - متل)
- منتشر شده در دوشنبه, 03 شهریور 1393 16:27
- بازدید: 219
انسان همیشه زمین میخورد، اما اگر از انسانیت سقوط کند زمین او را میخورد!
رای دادن به آدم خودرای، یعنی زیره به کرمان بردن !
انسان همیشه زمین میخورد، اما اگر از انسانیت سقوط کند زمین او را میخورد!
رای دادن به آدم خودرای، یعنی زیره به کرمان بردن !
اگر دانی که نان دادن صواب است
خودت میخور که «بغدادت خراب» است!
بازآفرینی حکایتهای سعدی
بازی نه این است
نیما شادگان
«آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت» از مثلهای بسیار معروفی است که داستانش در کتاب وزین کلیله و دمنه چنین نقل شده است: «آوردهاند که مردی پارسا با بازرگانی ـ که روغن گوسفند و شهد میفروخت ـ همسایه بود. بازرگان هر روز از بضاعت خویش برای قوت روزانه زاهد چیزی میفرستاد. زاهد از قوت روزانه مرحمتی مقداری را در سبویی میکرد و به کناری میگذاشت. تا اینکه سبو پر شد.
یکی از مثلهای شیرین فارسی که ـ بعضاً ـ در رجزخوانیها و خودنماییها کاربرد دارد، این مثل معروف است: که «جوجه را آخر پاییز میشمارند!»
البته منظور جوجههای طبیعی از مادران طبیعیزاست...
یاد کوچه باغهای قدیم به خیر. ..
آب از آب تکان نمیخوره!
آب از دستش نمیچکه!
آب از سر چشمه گِل است
پا را به اندازه گلیم باید دراز کرد!
پای خروستو ببند، بمرغ همسایه هیز نگو!
تا آب گلآلود است باید ماهیگرفت.
تا آبرو نریزی این آسیا نگردد.
چادر ستارالعیوب است.
چادر قلعه زن است.
چاردیواری اختیاری