به نام نامی خیام تازه کن جان را
- توضیحات
- دسته: شعر
- منتشر شده در شنبه, 01 شهریور 1393 13:01
- بازدید: 255
توران شهریاری (بهرامی)
به نامِ نامیِ خیام تازه کن جان را
ز عطر یادش پُر کن دماغ و دامان را
توران شهریاری (بهرامی)
به نامِ نامیِ خیام تازه کن جان را
ز عطر یادش پُر کن دماغ و دامان را
بر بالینِ خرمشهر
تا که هستیم، بدان ما هستیم
ملّتِ پاک و توانا، هستیم
زن که نقاش ازل را هست نقشی بیمثال
عالم ایجاد را سرلوحۀ دفتر بود
چو خورشیدِ خرداد، در خون شکفت
شب شرمگین، روی در گِل نهفت
ایران،
ترا، خوزستان مینامم
با نخلهای سوخته،
و شهرهای به خون خفته.
ترا که...
دریای مست مست روان است پارسی
امواج پرغریو کیان است پارسی
من زبان پارسی را پاسداری می کنم
و بیان خویش را فرهنگ داری می کنم
به نام خداوند جان و خرد
به کوروش به آرش به جمشید قسم
به نقش و نگار تخت جمشید قسم
که ایران همی قلب و خون من است
گرفته ز جان از وجود من است
بخوانیم این جمله در گوش باد
چو ایران نباشد تن من مباد