رباعیهایی از 24 شاعر نوشناختهی آذربایجانی
- توضیحات
- دسته: شعر
- منتشر شده در دوشنبه, 03 شهریور 1393 12:33
- بازدید: 262
رباعیهایی از 24 شاعر نوشناختهی آذربایجانی
رباعیهایی از 24 شاعر نوشناختهی آذربایجانی
گویند مرا چو زاد مادر
پستان به دهن گرفتن آموخت
شبها بر گاهواره من
بیدار نشست و خفتن آموخت
چو ضحاک شد بر جهان شهریار
برو سالیان انجمن شد هزار
نهان گشت آیین فرزانگان
پراگنده شد کام دیوانگان
تن آدمی شریف است، به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست، نشان آدمیت
تن آدمی شریف است، به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست، نشان آدمیت
ارغوان
این چه رازی است که هر بار بهار
با عزای دل ما می آید؟
ای ایران ایران، دور از دامان پاکت دست دگران، بد گُهران !
ای عشق سوزان، ای شیرینترین رویای من تو بمان ، در دل و جان !
ای ایران ایران، گلزار سبزت دور از تاراج خزان، جور زمان!
ای مهر رخشان، ای روشن گر دنیای من، به جهان، تو بمان !
تو از این دشت خشک تشنه روزی کوچ خواهی کرد
و اشک من ترا بدرود خواهد گفت.
نگاهت تلخ و افسرده است.
دلت را خار خار نا امیدی سخت آزرده است.
غم این نابسامانی همه توش وتوانت را زتن برده است.
بسی خوانده ای وصف گندآوران که بردندگوی از سرسروران
به پیکار دشمن فشردند پای تبه ساخته دستبرد سران
کنون بشنوازفتح خونینه شهر که یکچند تازید دشمن برآن
استاد ادیب برومند ، شاعر ملی ایران به مناسبت بزرگداشت مقام فردوسی “شعروارهای” سروده اند؛ این اثر ضمن بزرگداشت مقام شامخ فردوسی ، سرمشقی برای علاقه مندان به شعر نو نیزمی باشد. امیدواریم با نشر این اثر گامی کوچک در جهت اشاعه هنرواشعار میهنی این شاعرملی برداشته باشیم.
الا ای سخنسنج بیداربخت / که بردی به فردوس جاوید رخت
تو بالیده در عهد سامانیان / سگالیده در کار ایرانیان