زبان فارسي به گستردگي همهي آسيا
- توضیحات
- زیر مجموعه: ROOT
- دسته: زبان و ادب فارسی
- تاریخ ایجاد در سه شنبه, 14 مرداد 1393 15:43
- آخرین به روز رسانی در سه شنبه, 14 مرداد 1393 15:43
- منتشر شده در سه شنبه, 14 مرداد 1393 15:43
- بازدید: 243
در دوران کمابيش پانصد سالهي حکومت عثماني، زبان فارسي، زبان دوم رسمي امپراتوري بود.
در دوران باستان، آسياي کوچک هميشه بخشي از شاهنشاهي ايران بود و در دوران نو (دوران اسلامي) نيز، اين بخش جدا از ايران نبود، تا پيدايي و برپايي حکومت عثماني. در اين دوران نيز، گرچه وحدت سرزميني دستخوش جدايي شد؛ اما زبان فارسي، همچنان زبان درباري بود و سخن گفتن بدان، موجب فخر دانشمندان و مردم عادي بود.
در اين زمينه روزنامه اختر که در اسلامبول پايتخت حکومت عثماني چاپ ميشد مينويسد:
سلاطين عثماني...، زبان فارسي را ارج مينهادند و از شاه و وزير و مفتي تا فقيه و اديب و نويسنده، جوياي شعر و ادب فارسي بودند و اشعار بسياري از سلاطين و وزرا و پاشايان عثماني، بهجاي مانده است...
(اختر – ج 1 – کتابخانه ملي – تهران 1378 – مقدمه – 3)
روزنامه «اختر»، نخستين روزنامهي فارسيزبان بود که در اسلامبول منتشر شد. اين روزنامه در سرمقالهي نخستين شمارهي خود (پنجشنبه 16 ذيالحجه 1292/ برابر با 23 دي 1254 و13 ژانويه 1876)، نوشت:
... با اينکه زبان پارسي، از بهترين و شيرينترين زبانهاي قديمهي موسسه و مستقله است و زبان انبوهي از ساکنان قطعهي شرق و ملل عظيمهي اسلاميان است و زباني است که در نزد تمامي ملل متمدنه، مسلم به مطبوعي است و امروز هم جزء عمدهي زبان دولت عليه عثماني ميباشد؛ در همچنان پايتخت سعادتمند، تاکنون روزنامهاي بدانلسان، ترتيب نشده... (همان – رويه 6)
سيدمحمد طباطبايي، در تاريخ تحليلي مطبوعات ايران، با اشاره به روزنامه اختر، دربارهي زبان فارسي در عثماني مينويسد:
... چنان که ميدانيم، زبان فارسي در عثماني تا زمان سلطان محمودخان [فرجامين امپراتور عثماني]، زبان دوم دربار و طبقهي راقيهي عثماني شمرده ميشد و هر اديب و نويسندهي فاضل عثماني، فارسي را هم در حد زبان ترکي از جهت خواندن و نوشتن ميآموخت...
(تاريخ تحليلي مطبوعات ايراني – محمد محيط طباطبايي – انتشارات بعثت – تهران 1367)
کم نبودند کساني که از ايران به عنوان آموزگار زبان فارسي ميرفتند و از همين راه، صاحب موقعيت و درآمد خوبي ميشدند. از آن جمله ميتوان از ميرزا حبيب اصفهاني نام برد که:
در سال 1283 ق [1245 خ/1866 م]، از ايران تبعيداً به اسلامبول رفت و براي قوت لايموت، به تدريس زبان فارسي به فرزندانِ بزرگان ترک يعني پاشاها و رجال باب عالي پرداخت...
(روزنامه اختر – مقدمه – رويه 11)
پس از شکست امپراتوري عثماني در نبرد سخت جهاني و نيز فروپاشي امپراتوري تزاري ونيز، دستيابي انگلستان به ميان رودان در فراگشت اين نبرد، فارسيستيزي، ابعاد گستردهتري يافت.
انگليسها، پس از استقرار در هندوستان، کوشيدند تا زبان انگليسي را جايگزين زبان فارسي به عنوان زبان اداري و زبان ارتباطي مردم اين سرزمين سازند. آنان پس از دستيابي به ميان رودان، اين سياست را با سختي و گستردگي بسيار، پيگرفتند و کوشيدند تا فارسي را از اين سرزمين براندازند.
با فروپاشي امپراتوري عثماني، مصطفي کمالپاشا (ملقب به آتاتورک) نيز براي مبارزه با زبان فارسي، دستاندرکار دگرگونسازي خط ترکي شد و در اين راستا، تنها زيان به زبان فارسي نرساند؛ بلکه ترکها را از دستيابي به ادبيات خود محروم ساخت و زبان محاورهاي را جايگزين زبان مبنا و نوشتاري کرد.
بلشويکها نيز پس از سلطه بر قفقاز و خوارزم و فرارود، با شدت بيشتري دستاندرکار فارسيزدايي از قفقاز و خوارزم و فرارود شدند و با ايجاد جمهوريهاي قلابي و اجراي سياست «تبرتقسيم» سرزمينهاي فارسيزبان را زير سلطهي بيابانگردان قرار دادند و حتا سالهاي سال از ايجاد يک جمهوري خودمختار براي تاجيکان، خودداري ميکردند.