« داد و دادگری در شاهنامه»
- توضیحات
- زیر مجموعه: زبان و ادب فارسی
- دسته: شاهنامه فردوسی بزرگ
- تاریخ ایجاد در جمعه, 16 ارديبهشت 1401 19:42
- آخرین به روز رسانی در جمعه, 16 ارديبهشت 1401 19:42
- منتشر شده در جمعه, 16 ارديبهشت 1401 19:42
- نوشته شده توسط مدیر ایران بنیاد
- بازدید: 36
باور و رفتار ايراني براساس درستيها و رفتارهاي به هنجار در راستاي هنجارهاي هستي بود. اين باور و رفتار مبتني بر دادگري و عدالت ايرانيان در شاهنامه به عنوان کتاب تاريخ سياسي، اجتماعي ايرانيان متجلي گشته است.
سپس از طريق شاهنامه به ادبيات سياسي، اجتماعي، فلسفي، تاريخي و حِکَمي ساير جوامع بشري به ويژه اروپايي و عربي راه يافته است.
در اين نوشتار آنچه را که اشاره شد مورد بررسي کوتاه قرار ميدهيم. گرچه موضوع به اين مهمي جاي نوشتن و گفتن بسيار بيشتري دارد.
عدل و داد از مسايل عمدهي شاهنامهي فردوسي بود که در چشمانداز اخلاقي شاعر مقام والا دارد. فردوسي عدل را نه چون مفهوم تجريدي فلسفي، بلکه آرمان و آرزوي واقعي مردم ميداند که در زندگي آدميان هر طايفه و طبقه براي رسيدن به آن ميل و کوشش ميکند، در جهانبيني فردوسي داد به منزلهي زيربناي سعادت و بهروزي اجتماعات بشري و مهمترين وسيلهي دفاعي فرزند آدم از هر پليدي و تباهي معرفي شده است.(ملا احمد. ميرزا. دادگري در شاهنامه)1
دادگري در ايران و نزد ايرانيان داراي ريشههاي کهن و باستاني است که نه تنها اساس و سنگِ بناي نظام حکومتي ايراني محسوب ميشد بلکه شالوده فلسفه سياسي ايران باستان نيز بوده است. داد را ميتوان از جمله مفاهيم غني و کهن الگوها دانست الگويي ارزشمند در فرهنگ ايران که پايهگذارِ برخي حکومتهايِ دادگستر و حتي زير بناي ادبياتِ حماسي از جمله شاهنامه حکيم فردوسي فرزانه توس بوده است. (محمد آبادي. حسرت. دادگري در شاهنامه)2
بيگمان آنان كه باور دارند كه شاهنامه جز زندگي شاهان، جنگها، پيروزيها، افسانهها و اساطير بهرهي ديگري ندارد و به راستي به خطا رفتهاند و از حكمت حكيم طوس بهره نبرده و توشهاي نيندوختهاند، به گمان فردوسي آنان كه «داد» را پيشه كردهاند به مقام فرشتگان رسيده و آنان كه بر بيدادند، راهشان اهريمني است. آنگاه كه كاوه و فريدون بر ضحاك بيدادگر شوريدهاند و كاوه چرم آهنگري را به نشانه داد و شورش بر بيداد، پرچم و درفش ميسازند و به همراه فريدون كاخ ستم ضحاك را ويران مينمايد و ضحاك ستمكاره را به بند ميكشد و در البرزكوه به بند ميکشند ، اين پيروزي فريدون جز از راه داد و دهش نبوده و اين داد است كه فريدون را به مقام فرشتگان رسانيده است. (منشي زاده. انوشيروان. پژوهشي درباره داد در شاهنامه)3
در شاهنامه اشاره شده است که انوشيروان دادگر نامهاي به قيصر روم نوشت و از او خواست که دست از ظلم به مردمان بردارد و به دادگري رفتار نمايد.
نمونهاي از ابيات شاهنامه که به «داد» اشاره دارد.
به داد و به ديــن و بـــــه مردانــگي بـه نيکـي و پاکــي و فرزانگــي
بـدان را ز بد دســـــــت کوتـه کنـم زميــن را به کيـن رنگ ديبـه کنم
هر آن کس که در هفت کشور زمين بگـــردد ز داد و بتـابــد ز ديــن
همه ســر به سـر نـزد من کافــــرند وز اهريمــن بــد کنـش بـدترند
ايرانيان از عهد کهن و چندين هزار سال پيش از سرايش شاهنامه باور جدي به لزوم اجراي عدالت و رعايت دادگري داشتند. چنانکه اين مفهوم و اهميت آن در کتاب اوستا نيز بارها مورد توجه و تاکيد قرار گرفته است.
«ديدگاه شاهنامه دربارهي عدالت نيز همان ديدگاه ايرانيان کهن است.» ( امين خاني. عيسي. زهرا نظام اسلامي. فصل نامه ادبيات عرفاني و اسطوره شناسي.ص 48 4
فردوسي بزرگ دربارهي عدالت نيز مانند ساير جاها رعايت امانت داري را کرده است. استاد ذبيح الله صفا مينويسد: فردوسي تا آنجا که بر من ثابت شده است به جعل داستاني به ميل و خواهش خود برنخواسته و به عبارت متعارف، در حماسه ملي ايران دست نبرده...
بنابراين نگاه و رويکرد بسيار والا و ارزشمندي به عدالت و دادگري در شاهنامهي ارجمند وجود دارد و اين برگرفته و بازتاب و جهانبيني و بينش ايرانيان عهد کهن به اين مقولهي مهم است.
اينک نمونههاي از اين تاثيرگذاري را در ادبيات ديگران ميآوريم:
در شاهنامه هنگام بيان سخنان اردشير، مطالبي با مفهوم زير برخورد ميکنيم:
شر و بدي در سرشت آدميان است. اگر شرايط مهيا شود و آنها ظاهر شود غالب ميگردد و اگر مغلوب شود پنهان ميگردد( ثعالبي. بي تا. ص 54) 5 اين سخن ارزنده را سپس در قرآن مجيد هم داريم که: كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى- أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَي( سوره علق. آيه 6 و7)
يعني آدمي در شرايطي ممکن است طغيان کند و از راه درست خارج شود . پادشاهان ايراني موظف به نوشتن منشوري براي شاهان پس از خود بودند و بر آنان که به پادشاهي ميرسيدند لازم بود همواره آنان را بخوانند و در آن بينديشند تا غرور و قدرت سلطنت، آنها را از اصلاح امور باز ندارد.( احسان عباس. 1976)6 اين امر به سبب داشتن همان بينشي است که در آيات مذکور هم اشاره شده است.
افلاطون و ويژگي هاي ضروري براي احراز منصب پادشاهي در ايران زمين را به شرح زير مي داند:
1-آشنايي با حکمت زرتشت و کشور داري
2- راستگويي و عدالت
3- پرهيز از هوي و هوس
4- شجاعت و دلاوري. ( مجتبايي. 1352) 7
ميبينيم که توجه به عدالت جزو نخستين چيزهايي است که افلاطون يوناني ميگويد و نشان از رسيدن جهانبيني ايراني به اروپا است.
تلاش براي کوتاهنويسي و به اختصار گفتن مطلب مانع از بسط لازم و کامل موضوع ميباشد. هستيشناسي ژرف ايرانيان، در کنار گوهر پاک وجودي آنان، ايشان را تا نهاد و بطن وجوديشان با داد و عدالت و هرچه در جاي خود بودن عجين و آميخته و پرورانده بود. از همين رو کانون عدالت ورزي و دادگري ايران و ايرانيان بودند و از همينجا به ديگر جاها اين مفهوم رفت، چنانکه در ادبيات ساير ملل بازتابي از عدالت ايرانيان که در شاهنامه متجلي گرديده است ديده ميشود.