راهبرد « ذبح » به شيوه ي « کاشر »
- توضیحات
- زیر مجموعه: تازهها
- دسته: نگاه روز
- تاریخ ایجاد در پنج شنبه, 16 مرداد 1393 15:51
- آخرین به روز رسانی در پنج شنبه, 16 مرداد 1393 15:51
- منتشر شده در پنج شنبه, 16 مرداد 1393 15:51
- بازدید: 226
ماهنامه خواندنی – شماره 79 – دی و بهمن ماه 92
ه – خشایار
به دنبال سالها اشغال افغانستان از سوي نيروهاي آتلانتيک شمالي ( ناتو ) به سرکردگي آمريکا اوضاع افغانستان حتا اندکي بدتر از طالبان است .
بر پايه آمارهاي گوناگون اکثريت مردم اين کشور و يا 53 % از کل جمعيت گرسنه است و بيکاري آشکار 45% ميباشد .
آمريکا هر ماهه 7/6 ميليارد دلار در افغانستان هزينه ميکند که بخش عمده ي آن صرف جنگ و کشتار ميگردد و بخشي از آن نيز به جيب پيمانکاران آمريکايي ريخته ميشود .
از سوي ديگر ، پيش از سلطه ناتو بر افغانستان ، مساله اعتياد در اين کشور ، کم شناخته شده بود . گر چه در همان زمان نيز هر ساله مقادير زيادي ترياک در اين کشور کاشت ميشد . انسان نمايان طالبان در واپسين ماه هاي حکومت خود فتواي حرام بودن کاشت ترياک را در اين کشور صادر کردند . همزمان شدن اين فتوي با يورش « ناتو » به رهبري آمريکا به اين کشور بسيار پرسش برانگيز است .
امروزه پس از سالهاي اشغالگري « غربي »ها ، افغانستان بدل به بزرگترين توليد کننده ترياک در جهان شده است ؛ به طوري که بيش از 90% از توليد اين کشت را به خود اختصاص داده است .
قابل توجه است که اصلي ترين مناطق کشت ترياک در افغانستان يعني استان هلمند ( هيرمند ) از آغاز حضور « ناتو » در اين کشور ، در اشغال نيروهاي بريتانيايي بود . به باور بسياري از ديده بانان مسايل کشت و قاچاق ترياک ، اين مساله را اتفاقي نميدانند . ميدانيم که انگليسها پس از سلطه بر هندوستان ( حتا پبش از سلطه ي کامل، دست به کشت ترياک در اين کشور زدند و براي پرداخت بهاي ابريشم از چين ، اقدام به صادرات ترياک به چين و گسترش مصرف آن در ميان مردم اين کشور نمودند . حتا زماني که دولت چين در پي مبارزه با ترياک برآمد هم گام با ديگر دولتهاي غربي از جمله آلمان ، آمريکا و ... به اين کشور لشکر کشي کردند و نيروهاي دولت چين را در هم شکستند .
اين رخداد در تاريخ به « جنگ ترياک » معروف است .
با اين سابقه ي انگليسيها در گسترش کشت و مصرف ترياک پارهاي بدبينان (درست يا نادرست ) بر اين باور بوده و هستند که دربار انگلستان در راس مافياي جهاني کشت و قاچاق ترياک قرار دارد .
امروزه يکي از بزرگترين مشکلات کشور جنگ زده افغانستان مساله اعتياد به مواد مخدر ميباشد . بخش بزرگي از مردم اين کشور به دام اعتياد دچار شده اند و برخي نيز براي رهايي از رنجهاي تحميل شده و نبود هيچ گونه اميد به آينده به « اعتياد » پناه برده اند امروزه در کابل ، قندهار ، هرات ، مزار شريف ( بلخ ) و ديگر شهرهاي بزرگ افغانستان ، وجود دسته هاي بزرگ معتادان حتا در ميان شهر ، شگفتي برانگيز نيست .
امروزه هم خانمانان افغانستاني ما در يکي از بدترين شرايط زندگي پس از جداسازي اين سرزمين از ايران در سال 1263 خورشيدي ( 1857 ) ميلادي روزگار ميگذرانند . اين جداسازي به دست حکومت جبار بريتانيا با تحميل جنگ و لشکرکشي به ايران ، محقق گرديد و از آن زمان لحظه اي « آب خوش » از گلوي هم ميهنان ما در اين سرزمين پايين نرفته است . همخانمانان افغانستاني ، يورش و اشغالگري امپراتوري انگليس را در هم شکستند ، ارتش خون ريز سرخ را با خفت و خواري و با دست خالي بيرون راندند و اکنون نوبت امپرياليسم آمريکاست که مزه کامل شکست را در اين سرزمين بچشد .
افغانستان را ميتوان با نيروي نظامياشغال کرد . اما تاريخ نشان داده است که اين سرزمين را نميتوان به بند کشيد و در زنجيرهاي اسارت نگاه داشت .
راه نجات خواهران و برادران افغانستاني در اتحاد دوباره با سرزمين مادر ( ايران ) است . امروز احساسهاي ايران گرايي و ايران دوستي از هر زمان ديگر در افغانستان در اوج است . اگر حاکمان خردي دارند از اين همه احساسها و موقعيت ويژه تاريخي براي زدودن آثار تجزيه و وحدت دوباره بهره گيرند .
در کوچه ي بنبستي که خانه ي پدري قرار داشت ( خيابان فرصت شاهرضا) ، افزون بر همسايه هاي مسلمان ، همسايه يهودي، زرتشتي و ارمني نيز داشتيم . همسايه ي روبروي خانهي ما ، يک خانواده ي يهودي بودند . سالي يک يا دوبار « کاشر » ( قصاب يهودي ) براي کشتن مرغ به خانهشان ميآمد . يکبار ، شاهد کشتن مرغ از سوي کاشر بودم . او با چاقوي کوچک و تيزي که در دست داشت، برش کوچکي به گلوي مرغ وارد کرد و مرغ را رها نمود . مرغ به روال عادي به زيرو روکردن خاک و يافتن دانه ادامه داد . اما پس از گذشت زماني ، براي لحظهاي تعادل خود را از دست داد ؛ اما دوباره تعادل خود را بازيافت و دانهچيني را پيگرفت . سرانجام به « پرپرزدن» افتاد و آنقدر پرپر زد تا همه ي خون از بدنش بيرون رفت و جان داد . اين فراگشت کمابيش 10 تا 15 دقيقه به درازا کشيد .
اين روش يعني « ذبح به شيوه ي کاشر » را براي نخستين بار آمريکايي ها ( زير نقاب سازمان آتلانتيک شمالي « ناتو») در يوگسلاوي پيشين به مورد اجرا درآوردند . در اثر کاربرد اين روش، فدراسيون نيرومند يوگسلاوي در شرق اروپا که ميتوانست در صورت « بيداري » دوبارهي روسيه ، سد بزرگي در راه گسترش ناتو به سوي خاوران باشد و در برابر اتحاديه اروپا همراه با ديگر کشورهاي شرق اروپا نقش آفرين باشد ، به چند واحد سياسي « خرد و ريز» تجزيه گرديد . تا جايي که امروز همه ي اين واحدهاي « خرد و ريز » نيازمند ياري اتحاديه ي اروپا و امربري از غرب ميباشند .
اين راهبرد را آمريکايي ها با يورش مستقيم به افغانستان و عراق در آغاز سده ي بيست و يکم و اشغال نظامي اين دو کشور ، به مورد اجرا درآوردند . آمريکا و چاکرانش نيروهاي نظامي خود را از عراق بيرون بردند ، در حالي که هنوز خون از پيکر عراق جاري است و هرگاه در اين ميان دولت عراق نميتوانست از ياريهاي ايران برخوردار گردد و روسيه نيز نتوانسته بود دوباره قد علم کند، تاکنون عراق به گونه ي يوگسلاوي پيشين چند پارچه شده بود و دچار جنگ گستردهي داخلي ؛ گرچه امروز نيز اين خطر براي اين کشور وجود دارد .
همين راهبرد را آمريکاييها در افغانستان نيز به کار گرفته و کوشيد در پناه اشغال اين کشور ، با ايجاد و دامن زدن به اختلافهاي مذهبي و قومي و سپس بر پايي جنگ مذهبي و قومي ، افغانستان را « خرد و ريز» کنند . آقاي حامد کرزاي رييس جمهور افغانستان در گفتوگو با خبرنگار روزنامه لوموند ( چاپ پاريس ) به بخشي از راهبرد ذبح کاشر از سوي آمريکا اشاره ميکند . حامد کرزاي گفت : آمريکاييها به بهانهي « فدراليسم» در پي تجزيه ي افغانستان به واحدهاي کوچک هستند. ( اين گفتوگو در همين شماره چاپ شده است . )
از اين رو بايد اصرار آمريکاييها را در راستاي همين راهبرد ، ارزيابي کرد . از آن جا که آمريکاييها تا کنون موفق به تجزيهي افغانستان نگرديده اند ، ميکوشيدند تا با تحميل قـرارداد امنيـتي به، حـضور خود در اين کشور براي به پايان رسانيدن مراحل « ذبح کاشر » ادامه دهند .
آمريکايي ها با نقاب « ناتو» همين راهبرد را در ليبي به کار گرفتند. در اينجا بدون اين که نيازي به پياده شدن در خاک ليبي و اشغال اين کشور داشته باشند ، راهبرد ذبح به شيوهي « کاشر» را با موفقيت کامل به پايان بردند. امروزه از کشور ليبي که روزگاري از آن به نام « سويس افريقا» ياد ميشد، ويرانه اي باقيمانده که بر هر شهر و حتا هر محله ي آن ، گروهي مسلح و غارتگر، حکومت ميکند . دولت مرکزي فروپاشيده و از « ليبي » تنها نامي باقي مانده است .
در سـوريه نيز آمـريکايي ها همراه متحدان خود ، سياست ذبح به شيوهي « کاشر» را با همان الگويي که چندي پيش آن را با موفقيت کامل در ليبي به کار برده بودند ، به مورد اجرا درآوردند ؛ اما ايرانيان همراه با متحدان منطقه اي خود و نيز روسيان توانستند، اقدام آمريکايي ها را براي « ذبح» اين کشور به شيوه ي « کاشر» ناکام گذارند.
راهبرد ذبح به شيوهي « کاشر » در پاکستان ، يمن ، سومالي ، سرتاسر قارهي سياه و نيز در بخشهايي از آمريکاي جنوبي ، در حال اجرا در مراحل گوناگون است .
آمريکا و متحدان غربي آن ، امروزه با درگذشت نلسون ماندلا ، اميدوارند که بتوانند شايد در آيندهاي نه چندان دور، اين راهبرد را در افريقاي جنوبي به عنوان « دژ مستحکم قارهي سياه » به اجرا درآورند. البته بسياري از کشورهاي بزرگ آمريکاي جنوبي مانند مکزيک ، برزيل ، شيلي و آرژانتين و نيز کشورهاي به اصطلاح « سرکش » ( بخوان مخالف سياستهاي امپرياليستي آمريکا ) نيز در معرض اين خطر قرار دارند .