فرهنگ دوران ساسانی
- توضیحات
- زیر مجموعه: تاریخ
- دسته: باستان
- تاریخ ایجاد در چهارشنبه, 03 ارديبهشت 1393 12:59
- آخرین به روز رسانی در یکشنبه, 01 تیر 1393 08:47
- منتشر شده در چهارشنبه, 03 ارديبهشت 1393 12:59
- بازدید: 418
از: بنیاد پژوهش های ایران گرداننده
بنیاد پژوهش های فرهنگی ایران
درونمایه (موضوع): فرهنگ دوران ساسانی
برای آگاهی ایرانیانی که از گذشته آگاهی نداشتند و آگاهی نوین دریافت نمی کنند.
مردمی که گاهنامه (تاریخ) ندارند ملت شمرده نمی شوند
ارتش ساسانی
ارتش پیاده ساسانی را از میان روستاییان بر می گزیدند. آنان را پایگان می خواندند. هر گروهی بفرماندهی بنام پایگان ـ سالار ایفاء میکرد و کارشان پاسداری از کاروان خوراکی و نیاز های لشگر بود و فرمانرسانی به ارتشی ها از سوی فرمانده بالاتری بنام سروان بود و فزون بر آن یورش به دژ ها و کندن کـَندَک ( خندق) کار ایشان بود .
مادی ها نیزه اندازهای بسیار ماهر ارتش ساسانی را فراهم میکردند و آموزش میدادند، سنگ پرانی هم کار آنها بود. جنگ تن به تن نیز کار آنها بود و برای این کار ابزار مورد نیاز را با خود داشتند. دیلمیان ردیف های سربازان پیاده را پُر می کردند. رومیان با مهارت آنها در جنگ تن به تن آشنایی داشتند. 800 دیلمی زیر فرمان سروان وَهریز در یَمَن با عربها جنگیدند و پایتخت یَمَن را بدست آوردند و یَمَن را تا یورش عرب بر ایران فرماندار ـ نشین ایران ساحتند.
لشگر سوار ساسانی
ساسانیان دو گونه لشگر سوار بکار میبردند بنام های کلیبارانی و کاتافراکس. آنها را از جوانان بهزادگان برای این کار گرد می آوردند. در میدان جنگ آنها از سوی سواران سبک و پایگان و کمانداران پشتیبانی می شدند. کارکرد جنگی ساسانی ها چنین بود که با تیراندازان رده آرائی دشمن را بهم میزدند و با فیل های جنگی از سواران خودپشتیبانی می کردند. از گزارش های دشمن چنین بر میآید که سواران ایرانی بخوبی زره پوش شده بودند. پولی که برای زره پوش ساختن سواران مورد نیاز به اندازهای زیاد بود که جنگجوی سوار می بایستی دارایی خوبی می داشته بود که بتواند چنین هزبنه هایی را بپردازد. این یک روند پذیرفته شدهای بود میان شاه و جنگنده ها، شاه زمین مورد نیاز را به جنگده می داد و در برابر آن جنگنده در میدان جنگ کار خود را می کرد.
جنگها
ساسانیان، مانند اشکانیان، در بیشترین زمان فرمانروایی خود با همسایگان در جنگ بودند، بویژه با رُم خاوری، پس از بخش شدند رُم به رُم خاوری و رُم باختری. ساسانیان همچنین با تیره های همسایه و کشور های کوچک در جنگهای پی گیر بودند. در خاور با پادشاهان کوشان هندوستان و هان های سفید گرفتاریها داشتند. ساسانیان دِژ توس و شهر نیشابور را بنا نهادند که از یورش های دشمنان خاوری در امان باشند. نیشابور، در روزگاران پسین، یکی از بزرگترین میانک های (مراکز) آموزش آن زمان گردید.
در جنوب، در عربستان میانی و جنوبی، گروههای عرب بیابانی بارها با یودش های خود برای ساسانیان دشواری ها درست می کردند. پادشاهی آل حِیرَه، یک سازمانی بود که پاشاهان ساسانی برای جلوگیری از این یورش ها بر پا کرده بودند. فروپاشی این پادشاهی در سال 602 ترسایی، به پیروزی پایانی عربها بر ساسانیان یاری کرد.
در شمال خَزَر ها و رده های دیگر ترک به بخشهای شمالی شاهنشاهی یورش می بردند. در 634 ترسایی آنها ماد را تاراج کردند و بزودی ساسانیان دژ های بزرگی در قفقاز برپا کردند که دِژ دَربَند یکی از آنها بود. این دژ ها در جلوگیری از این یورش ها خیلی کارآیی داشتند.
نِیسان (برخلاف) آنچه که در آموزشگاهها می آموزانند (تدریس می کنند)، عربها یکباره در مرز های ایران پدیدار نشدند. گاه گاه تاراج کننده سرزمین های ساسانی بودند و گاه گاه در برابر دشمنان دیگر یاران ابران بودند. با این روند، تازی تا پیدایش روزبه پارسی (سلمان فارسی) در عربستان و در کنار محمد پسر عبدالله، برای ایران آسیبناک (خطرناک) نبودند. روزبه پارسی در جنگهایی میان ایران و رُم رزمندگی را فرا گرفته بود و از ایرانیان و رومیان فن های جنگی بسیار آموخته بود. خود روزبه از بزرگان زرتشتی بود ولی با مُغ های زرتشتی همآهنگی نداشت. مانند بسیاری دیگر از زرتشتیان، از کارکرد مُغ ها در دربار ساسانی چنان رنجیده بود که با گروهی از مزدکیان پیوست. زمانی که خسرو نخست ( انوشیروان) بفشار مُغ ها مزدکیان را برای جشن دوستی به دربار فراخواند، روزبه و چندین تن از مزدکیان بدگمان شدند و در جشن همباز نشدند. در آن جشن مزدکیانی که آمده بودند کشته شدند. فراریان با دانش به اینکه خود نیز به همان سرنوشت گرفتار خواهند شد از ایران گریختند و خود را به حجاز رساندند. روزبه ایرانی بود و در شها کازرون یا سپاهان (اصفهان) بدنیا آمده بود.
پیوند با چین
همانند پارتی ها، ساسانیان سوداگری با چین را پایدار نگه داشتند. داد و ستد میان رُم و چین که از گذرگاه (راه) ابریشم روی میداد برای هر سه کشور بسیار ارزش داشت. نوشتههای چینی از سیزده فرستاده (سفیر) ایرانی در چین گزارش می دهند. دانگ های (سکه های) ساسانی در چین نشان دهنده داد و ستد های بازرگانی میان این دو کشور هستند. ساسانیان بهترین نوازندگان و رامشگران خود را برای نمایش هنر ایرانی به دربار چین می فرستادند. فرمانروایی های هر دو کشور با ارزش گذرگاه داد و ستد ابریشم آشنا بودند و کوشش بسیار میکردند که این گذرگاه ها را برای کاروان ها آرمند نگه دارند.
گواهانی (شواهدی) در دست هست که ساسانیان و چینیها پیمان هایی در برابر دشمن انباز (مشترک) که هِپتال ها بودند پیمان ها بسته بودند. همچنین گواهانی در دست هست که در زمان یورش عرب به ایران فرمانده های ردیف بالای چینی در آسیای میانی بودند، که به این اندیشه شایستگی میدهد که میان این دو کشور همکاری لشگری نیز شاید می بوده است.
در پیرو یورش تازیان به پارس، پِرُز دوم، فرزند یَزدگرد دوم، همراه با چندین بهزادگان ایرانی از ایران گریختند و به دربار چین پناهنده شدند. همچنین گواه هایی در دست هست که چینیها با لشگریان خود به پِرُز یاری رساندند که کشور خود را از تازی ها باز پس گیرد. تا زمانی او در سیستان فرمانروایی کرد. خواهر پِرُز دوم با درباریان چین زناشوی کرد و بدینگونه برای فراریان ایرانی در چین گذرنامه و زیستگاه فراهم شد. فرماروای چین در آن زمان گـُوازُنگ از خاندان تَنگ بود.
راهیابی به هندوستان
پس از بدست آوردن ایران و کشورهای همسایه، شاپور نخست آهنگ دست یابی به هندوستان را کرد. پادشاهی کوشان، که پیش از آن خود روا بودند، برایشان بایسته شد راهبری شاپور را بپذیرند. فرمانروایی ساسانیان بر کوشان پایدار ماند تا کوشان خود از هم پاشید و پادشاهی گوپتا در سده چهارم جایگزین آن شد. در درازای این زمان داد و ستد های فرهنگی میان این دو مردم روی داد. این داد و ستد هر آینه در بر گیرنده باورهای دینی نبود. در رده پایینتری ساسانیان بازی شطرنج را از کوشان دریافتند و بازی تخت نرد را به آنها دادند.
در زمان خسرو نخست انوشیروان، کتابهای زیادی از هندوستان به ایراین آورده شد و به زبان پهلوی برگردانده شدند. برخی از این کتابها به فرهنگ تازی نیز برگردانده شدند. یکی از برجستهترین کتابها کتاب پانچانتانترا نود از وزیر انوشیروان بود. این کتاب در زمان یورش عرب گم شد، ولی پس از زمانی دگر بار از عربی به پارسی برگردانده شد. نام پارسی آن کـَلیلِ و دِمنِ است. گذر بُرزویه به هندوستان و شهامت او در بدست آوردن این کتاب داستانی است که در شاهنامه آورده شده است. جنگ با حبشه در مورد داد و ستد با هندوستان چندان ارزشمند نیست که در این چکیده گنجانده شود.
فرهنگ
هازمان ساسانی و شهرنشینی (تمدن) آن، میان دیگر ملتهای آن زمان یکی از شکوفاترین ها بود، تنها همانند آن شهرنشینی مردم رُم شرقی بود. داد و ستد دانشی (علمی) و اندیشمندی میان این دو ملت گواه بر پیشرفت بی مانند این دو ملت در این زمینهها بوده و هست.
چشمگیرترین دگرگونی میان هازمان های ساسانیان و اشکانیان در پافشاری ساسانیان در مورد درخشش خیره کننده و گیرای کاربرد و کارکرد پادشاهانشان بود. از دیدگاه ساسانیان، بهترین هازمان آن هازمانی بود که میتوانست آرامش و گسترش را پایدار نگه دارد، و آن بستگی به توانایی پادشاه داشت. دانشمندان بر این باورند که هازمان ساسانی به چهار لایه (قشر) بخش می شد. بالاترین لایه گروه رهبران دینی بود که همگی از آیین زرتشتی خود ساخته بودند (به پارسی آن زمان ـ آتُربانان). لایه دوم جنگ آوران بودند (بزبان آن زمان ـ اَرتِشتاران). لایه سوم دفترداران بودند که کارهای اداری را اداره میکردند (بزبان آن زمان ـ دَبیران). پایینترین لایه گروه کارگران بودند (بزبان آن زمان ـ وَستِریُشان ـ هوتخِشان). در میان و بالای سر همه شاهنشاه بود که بر بهزادگان فرمانروایی می کرد. شاهزادگان، اِداره کنندگان، زمینداران، و رهبران روحانی، همگی با هم، یک لایه خُش بختی را می ساختند و بنام بزرگان یا بهزادگان شناخته می شدند. این رده بندی پس از ساسانیان بر جای ماند و در زمان ایران مسلمان شده هم پایدار بود.
آموزش و پرورش
برای نخستین بار در گاهشمار ایرانی یک دگرگونی بسیار بایسته ای روی داد. ساسانی ها آموزشگاهی را بودش دادند (مدرسه ساختند). نام فارسی آن زمان در دست نیست، ولی برگردان آن از زیان های یونانی و رُمی بفارسی امروزی میشود آموزشکاه بزرگ. چنان که یونانیان گذارش می دهند، در آغاز گشایش، تنها پنجاه (50) آموزان ـ شاگرد داشت. در کمتر ازیک سد سال شمار آموزان در مرز سی هزار 30،000 بود. ورود به این آموزشگاه بستگی به لایه زادگاهی داشت، ولی کسانی که تواناییهای بسیار داشتند والاگرایی لایه ای برایشان شایا (مُمکِن) بود، و این یکی از خویشکاری های شاهنشاه بود.
در لایه پایین تری، هازمان ساسانی بخشی بود به نام آزاتان (آزادان یا آزادمردان) که از جایگاه خود پُر توان پاسداری می کردند. آنان بر این باور بودند که فرزندان و بازماندگان نخستین آریایی های بودند که به آن سرزمین وارد شده بودند. آنها برای خود یک لایه جداگانه ساخته بودند که در زمینهای خود زندگی میکردند و لشگر سواران ساسانی از این لایه بدگریده می شد.
هنر، دانش و اَدَب ها (اَدَبیات)
پادشاهان ساسانی هواداران آموخته و فرهیخته اَدَب و فَلسَفِ بودند. خُسرُ اَنوشیروان فرمان داد کتابهای اَفلاطون و اَرَستو را بپارسی پَهلَوی برگردانند و در دانشگاه گـُندی شاپور آموزِش دهند، و خود نیز آنها را می خواند. در زمان او بسیاری از نامههای (نوشته های) زمان را گرد آوردند و از آن همه تنها کتاب «کارنامَک اَردِشیر بابَکان» از گزند رهایی یافت که آمیخته ایست از گاهنامه و مِهروَرزی (رُمان) که در نوشتن شاهنامه بکار رفته. زمانی که جوستینیَن نَخُست آموزشگاههای آتِن را بَست، هَفت تَن از اُستادان آنجا به ایران پناه آوردند و در دربار اَنوشیروان جایگاه یافتند. پس از آن، در پیمانی که میان فرماندهان بسته شد به آنها پروانه داده شد که به خانه خود باز گردند و از گزند در زِنهار (امان) باشند.
در زمان زمامداری خسرو انوشیروان، دانشگاه جندی شاپور که در سده پنجم ترسایی بنیانگذاری شده بود، بزرگترین مرکز آموزش دنیای آن زمان گردید. دانش جویان و آموزندگان از هر سوی جهان به آنجا روی می آوردند. مسیحیهای نَسرانی در آن جا پذیرفته شدند و با خود برگردانده های سیریایی از کتابهای پزشکی و فلسفه یونانی را آوردند. هواریون پلونُن نیز با خود فلسفه او را آوردند که جنبش سوفیگری را در ایران پایه گذاری کرد. بهترین دانشمندان پزشکی ایرانی، هندی، سوریه ای و یونانی در آنجا گرد هم آمدند و رشته درمان رسانی را بنیانگذاری کردند.
هنرنمایی ایرانیان در زمینههای گوناگون، در زمان ساسانیان، به بالاترین جایگاه خود رسید که پس از یورش عرب بنام هنر و فرهنگ اسلامی شناخته شد. پیش از پیدایش محمد بن عبدالله عرب هنر نداشت، و اسلام با خود هنر به ارمغان نیاورد. هر آنچه در سده های نخستین اسلام، هر آنچه در دسترس ایشان بود قاپیدند، و خودفروشان همه آنها را بنام اسلامی بخورد مردم دادند. در آن زمان، مرزهای فرهنگی ساسانی در مرز های سیاسی کرانمند (محدود) نمیشد. درآیش (تأثیر) فرهنگ ساسانی از میانـَک (مرکز) اوروپا تا چین می رسید. آنچه بدروغ بنام هنر عربی شناخته میشود براستی هنر ملتهای شکستخورده و غارت شده بود.
برای نخستین بار در گاهنامه ایران ساسانیان ساختمانهای خود را رنگ آمیز کردند. از این نقاشی ها چندان بر جای نمانده. ولی، بنا به گزارش ها، پیامبر مانی آموزشگاهی برای آموزش دادن رَ نگ آمیزی و سیما نِگاری بنیانگذاری کرده بود. فردوسی در شاهنامه خود مینویسد که بهزادگان ساسانی دیوارهای درونی خانههای خود را با نگاره های (تصویرها) رنگین قهرمانان ملی می آراستند. این شیوه آرایش دیوارهای درونی ساختمانها هنوز در تالار های خوراک خوری و گرد هم آیی مردم دیده می شود.
گزارش در باره هنر ساسانی خیلی بیشتر از آن است که بتوان در یک گذارش کوتاه و فشرده کار درستی کرد. برای دیدن ماندار (آثار) این هنرنمایی های ساسانی باید در موزه های جهان گشت و یا در کتاب خانههای بزرگ هنر در جهان پژوهش کرد. در این برش زمانی این گزارشگر نمیداند آیا یک کتاب که همه ماندار هنر ساسانی را در بر داشته باشد بودش دارد و در دسترس هست یا نیست. یکی از نامدارترین (مشهورترین) کارهای هنری آن زمان گُستره (غالی) ای بود ینام غالی بهارستان که بدست تاراج کنندگان عرب تکه پاره شد و هر دزدی بخشی از آن را بغنیمت برد.
هنر موسیقی نیز در زمان ساسانیان بسیار شکوفا شد. آوند های (ظروف) فلزی ساسانی نگاره گروه نوازندگان را نشان میدهند که دور هم با سازهای گوناگون نوازندگی می کنند. ماندار های موسیقی آن زمان گزارش ها از پیشرفت موسیقی ساسانی در بر دارند. آنچه روشن است این است که در آن زمان ایرانیها موسیقی ایرانی و یونانی (هِلِنیک) را با هم در آمیخته یودند.
کارشان با فلز، بخودی خود، یک هنر و فَن پیشرفته ای شده بود. آوند های کنده کاری شده و برجسته کاری های فلزی آن زمان زیبایی بسیار گیرنده ای دارد و برخی از آنها نگاره شکار و یا خنیاگران و یا خوراکی ها را نشان می دهند.
تَخشا (صنعت) و سوداگری
در زمان ساسانیان تَخشا (صنعت) از کارگاه خانگی به فرآورد های شهری گردیدند. رَسته ها (اصناف) بودش یافتند. راههای خوب ساخته شد و از آن ها پاسداری می شد. کاروانسرا ها ساخته شدند. نام کاروانسرا گزارشگر کارآیی آنها بود. کاروان همان چَم راه روندان را میدهد و سرای همان چَم اُطاق یا زیست گاه را. این دو با هم خانههای آرامش بودند برای کسانی که یا رد سَنگار (سفر) بودند و یا در سوداگری. شبها جایی برای آرامش و خسته زدایی نیاز داشتند. این کاروان سرای ها که بر سر راههایی که بهم می رسیدند ساخته میشدند که در درازای زمان به بازار بر گشتند و دور و برشان ساختمان سازی شد و شهرک ها بودش یافتند و از آن شهرک ها شهر ها بدر آمدند. همه راه ها به پایتخت، تیسفون، راه می یافتند. بازرگانان ساسانی سرانجام (بالاخره) رومیان را از بازار پر در آمد اقیانوس هند برون راندند.
چشمگیر ترین فرسته ها (صادرات) زمان ساسانی بودند: ابریشم، پارچه های پشمی و زرباف، غالی ها و گلیم ها، پوست و چرم، و مروارید از خلیج فارس. همچنین فرسته های چینی بود که از راه ایران به باختر میرفت و ساسانیان از این راه درآمد گذر ـ امنی (مالیات) خوبی داشتند.
باورها (ادیان)
در زمان پارتی ها زرتشتی گری به چند بخش شده بود و با باور های یونانی در آمیخته بود. پیام خود زرتشت که بنام گات ها شناخته شده بنوشتار در نیامده بود زیرا که دبیره ای برای آن در دست نبود. بخش دیگر اَوِستا که کار مُغ های زرتشتی است همچنین در یاد (حافظه) نگه داری می شد. گات ها، در اوستای کنونی، بخشی از فرگرد نخست (فصل اول) اوستا هستند. زرتشتیگری باور کشوری نشد تا زمانی که مُغ های زرتشتی در دربار ساسانیان به جایگاه بسیار پُرتوانی رسیدند و در کارکرد فرماروایی ساسانیان در چهاچوب یک لایه (قشر) دست داشتند. توان آنها در کار کشورداری بجایی رسید که کسانی مانند مانی، مزدک، و وارتان مامیکـُنیان را در برابر فرماندهی شورانید. این شورش به اندازهای خون آلود شد که مردم از پشتیبانی لشگریان دست کشیدند.
اردشیر نخست از مُغ های پارسی در مورد پیرو ساختن شاهان بخشی بهره برداری کرد. اردشیر از تانسار، یک هِربُد (یک مقام دینی زرتشتی) یاری جُست که پادشاهی نویافته خود را بکرسی بنشاند. از آن زمان و پس از آن، مُغ های زرتشتی در دربار شاهنشاهان ساسانی پُر توان شدند و فرمانور داشتند. آنها کشتار مزدکی ها و ارمنی های مسیحی را برنامهریزی کردند و این برنامه را بکار گماشتند. تانسار در گرد هم آوری بخشهای اَوستا و در بودش دادن به یک اوستا کوشید و اوستایی که اکنون در دست هست دست آورد کار اوست.
توانمندی کارتیر
کارتیر یک مُغ پُر توان زرتشتی بود. او در دوران پادشاهی چندین شاه ساسانی کار کرد. او کسی بود که همه زرتشتیان پراکنده آن زمان را زیر فرمان زرتشتیان پارس در آورد. در زمان شاپور نخست، کارتیر سروری همه زرتشتیان را بدست آورد. او کسی بود که همه نِگاره ها و پیکر ها را که در زمان پارتی ها و سلوکی ها در پرستشگاه های زرتشتی (آتشکده ها) راه یافته بودند از میان برداشت. او خوِدُدَ (زناشویی میان خویشاوندان و خواهر و برادر) را پذیرا شد. او همچنین در پیگیری آزار ایرانیانی که زرتشتی نبودند رهبری میکرد و در کشتار مانی در زمان بهرام نخست دست داشت. در زمان هُرمُز نخست، کارتیر فرنام (لـَقَب) نوین زرتشتی مُوبِد را بدست آورد. این فرنام در آن زمان بالاتر از فرنام زرتشتیان خاوری (پارتی) هِربُد بود.
دگرگونی گاهشمار زرتشتی
پارسی ها دیر زمانی بود که از گاهشمار 365 روزه مصری آگاهی داشتند. هر آیینه، گاهشمار آن زمان زرتشتیان در سال دوازده (12) ماه داشت و در هر ماه سی (30) روز. در زمان اردشیر نخست کوششی برای درست کردن گاهشمار شد، ولی تنها کاری که شد پنج (5) روز به گاهشمار افزودند. این پنج روز را روزهای گات ها نامیدند. ولی این پنج روز در گاهشمار باوری (دینی) زرتشتیان افزوده نشد. در زمان ساسانیان گاهشمار دو بار دگرگون شد. ولی دشواری از میان نرفت و ماند تا در زمانی دیگر و بدست دیگران درست شود. با این نادرستی گاهشمار، زمان نوروز که می بایستی در آغاز بهار باشد، نخست برای پنج روزی که در سال نبود، و سپس برای ساعتهای که کم داشت، در درازای زمان جا به جا میشد و دشواری ها پیش می آورد. زمانی در آغاز تابستان میشد و زمانی در آعاز پاییز. پسین دگرگونی در زمان آواد نخست در سده ششم ترسایی روی داد. چنان که بر می آید، آغاز بهار و نوروز و رستاخیز و فراشگـِرد همبستگی هایی در دید مردم داشتند.
سه آتش بزرگوار
چنان که بر می آید، در آن زمان، مبارزهای میان زرتشتیان پارسی در باختر و زرتشتیان پارتی در خاور در کار بوده. در زمان ساسانیان؛ دو آتش بزرگ پارس و ماد، بنام های آهور فارنباگ و آهور گـُشناسب به همان ردیف، والایی داده شدند که برابر باشند با و یا حتا سایه افکنند بر آتش پارتی بنام آهور بورزِن ـ مِهر. چون باور بر این بود که آهور بورزن ـ مهر با زرتشت و ویشتاسپ، نخستین پادشاه زرتشتی بستگی داشت، زرتشتی های باختری نمی توانستند آن را از میان بردارند، ولی توان آن را داشتند که آن را در جایگاه پایینتری جای دهند. این کار در زمان ساسانیان روی داد.
چنین شد که در زمان ساسانیان سه آتش بزرگوار زرتشتی به جایگاه هایی بستگی یافتند. آتش بزرگوار پارس آهور فارنباک با مُغ ها وابستگی یافت، آهور گـُشتاسب ماد با جنگ آوران، و آهور بورزون ـ مِهر با کشاورزان و گـَلّه داران. در پی آمد، آهور گـُشناسب دیدارگاه (زیارتگاه) پادشاهان شد. زمانی که تاج بر سر می گذاشتند، با پای پیاده به آن دیدارگاه می رفتند.
در سر آغاز شاهنشاهی ساسانیان آهنگ شد (تصمیم گرفته شد) که رُخ نگاره ها و پیکر های تراشیده باید از ستایشگاه ها برون برده شوند. چنین شد، ولی کنده کاری برجسته اهورامزدا همچنان بر جای خود ماند.
اَبـَر گزینش پارسی بر دیگر زبانهای ایرانی
در سرآعاز شاهنشاهی ساسانیان، نوشتار های شاهنشاهی به زبانهای پارتی، پارسی میانی (پهلوی)، و یونانی نگاشته می شدند. سرانجامین (آخرین) باری که زبان پارتی نگاشته شد در زمان نارسِ بود. چینی بر میآید که در آن زمان آهنگ بر این شد که پارسی را زبان کشوری گردانند. این آهنگ در روان و بودش زرتشتیگری کارآیی ارجمندی داشت.
نوآوری ها در نوشتار زرتشتی و کارکرد باوری آنها بدست ساسانیان
در زمان ساسانیان کارهای اَدَبی و فرهنگی زیادی روی داد که شاهنشاهی از آن ها پشتیبانی می کرد. در درجه نخست کوشش و توان مُغ های زرتشتی در دربار چنان بود که در نوآوری وات های (الفبای) اوستایی کار آمد داشت و اوستا و دیگر کارهای فرهنگی را بنوشتار در آورد و کار های دیگران را به زبان پهلوی برگرداند.
باارزشتربن و ماتکوار ترین (مهمترین) دست آورد ساسانیان همان واتهای اوستایی بود، که برای نخستین بار پاسداری از گات ها را شدنی (ممکن) ساخت. کتاب های دیگری که برگرداندن آنها به پهلوی و پاسداری از آنها بسیار ارزشمند بود یکی کتاب خوادای نامک (کتاب شاهان) بود که در زمان ساسانیان نوشته شد و فردوسی از آن در نوشتن شاهنامه خود بهره ها برد. دومی کتاب دادِستانِ مِنُغِ خِرَد (دادرسی روان خرد) بود.
مسیحیت
در زمان ساسانیان مسیحیانی بودند که به کلیسیای خاوری (نسرانی) بستگی داشتند، و کلیسیایِ یعقوبی که بخشی از کلیسیای ریشهای سوریه بودند. با اینکه بستگی خود را با کلیسیای کاتُلیک رُم نگه می داشتند، ولی از آنها بیگانه بودند. زبان کلیسیایی آنان سیریک بود که این خود شاخه ای از زبان آراماییک است و تا امروز این کلیسیا در دنیا و حتا در ایالت کالیفرنیا هست و کار می کند.
یزدگرد نخست در سال 409 ترسایی کلیسیای مسیحی را بنام یک دین شناخت. در سال 410 در شورای سلوکیه ـ تیسفون، مار ایساق بنام کاتُلیکُس کلیسیای خاوری برگزیده شد.
کلیسیای ارمنی ها در سال 301 ترسایی دین گشوری ارمنستان نامیده شد و این یک جنجال بزرگی در شاهنشاهی ساسانیان پیش آورد. در جنگی میان ارمنی های مسیجی و فرمانروایی ساسانی در دشت آوارایر همه جنگجویان ارمنی کشته شدند و شاهنشاهی ساسانی از آن پس کلیسیای ارمنی را برسمیت بنام کلیسیای ارمنی شناخت.
بیشترین مسیحیها در زمان ساسانی در مرز های باختری شاهنشاهی زندگی می کردند، و بیشترینشان در میان رودان بودند. سوای مسیحیت، دین های دیگری نیز بودند.
در کنار زرتشتیگری و کلیسیای ارمنی، این دین های دیگردر ایران بودند و کارآیی داشتند: هازمان یهودی و هازمان بودایی، که آزاد بودند به باور خود بمانند و کار کنند.
در اصفهان و خراسان هازمان بزرگی از یهودیها بودند و نیمه ـ خود ـ کامه با پیشوایی در میان رودان، زندگی می کردند. دولت ساسانی با یهودیها بهتر از دیگر باوران رفتار می کرد. دولت به یهودیها پروانه هایی میداد که از دیگران دریغ می داشت. شاپور نخست با یهودیها دوستی جداگانه ای داشت و به آن ها خانه سفید زیبایی بخشید که اگر مسیح آمد در آنجا جای گزیند. شاپور دوم که مادرش یهودی بود دوستی شایسته ای با رَببای رابا داشت. این دوستی به رابا شایستگی داد که از شاهنشاه در کاربرد قانون هایی که بر یهودیان وادار شده بود آسایش بدست آورد.
هم آوری گزارش در باره دوران ساسانی
دوران ساسانی در گاهشمار ایرانی زمانی بسیار پُر توان و پُر از دگرگونی ها بود. آن اندازه این زمان ارزشمند است که باید یک گزارش جداگانه در باره کنش های سیاسی، فرهنگی، گاهنامه ای و هازمانی آن نوشت. این بازنگری در گزارش آینده نگاشته خواهد شد.
با مهر
مهندس آرمن ساگینیان
کار گردان بنیاد پژوهش های ایران
26 مارچ 2014