حقوق تاريخي ايران در درياي مازندران (كاسپيان)
- توضیحات
- دسته: دریای مازندران
- منتشر شده در پنج شنبه, 16 مرداد 1393 13:24
- بازدید: 356
دكتر هوشنگ طالع ، عبدالله مرادعلي بيگي
پيشگفتار
ميدانيم كه تمام جهانيان درياي شمالي ايران را به نام يكي از كهنترين اقوام ايراني، يعني «كاسپيها» كه در زمان باستان ساكن كرانههاي اين دريا بودند، «درياي كاسپين» مينامند.1 اين را نيز ميدانيم كه در طول سدههاي بسيار تا به امروز نام «مازندران» بر اين دريا، بيش از هر نام ديگري به گوش فرزندان اين سرزمين خوش آهنگ بوده است.
اما اين را نميدانيم چرا چند سالي است كه تعدادي از نهادهاي سياسي، فرهنگي و آموزشي كشور به هنگام نام بردن از اين دريا، به جاي نامهاي ايراني مطرح آن در ايران و جهان، از نام جعلي و مطرود «خزر» استفاده ميكنند. حال آنكه در هيچ اثر تاريخي و جغرافيايي كه از دوران باستان به دست ما رسيده هرگز از اين دريا با نام خزر ياد نشده است.
از نوشتههاي «هكائتوس ميلتي» (Hekataios Milesios) جغرافي نگار يوناني كه قبل از هرودوت ميزيست (كمابيش 480-546 پ.م) پيداست كه اين دريا به نام «درياي هيركاني» (درياي گرگان) خوانده ميشد.2 گويا اول كس از ميان مورخان باستان هرودوت بود كه در اثر تاريخي خود آن را «درياي كاسپين) ثبت كرد.3
از آن زمان تا به امروز در همهي جهان، اين دريا با همين نام كهن ايراني شناخته ميشود و همهي جهانيان آن را درياي كاسپين مينامند. در نقشه هاي جغرافيايي جهان نيز همين نام است كه كاربرد علمي و عملي دارد.
اما پس از ظهور اسلام، مورخان و جغرافينگاران مسلمان كه به شرح احوال تاريخي اقوام ساحلنشين درياي شمالي ايران پرداختند، در بيان موضع و موقعيت جغرافيايي سرزمين قلمرو هر قوم، ناچار اسامي بومي هر بخش از آب هاي كرانهاي دريا را كه از نام محل و قوم مردم ساحلنشين همان بخش برگرفته بودند، در آثار خود آوردند. همان گونه كه امروزه ما به همان شيوه، اسامي محلي و بومي مصطلح ميان ساحلنشينان در يك محدوده ساحلي را براي آب هاي كرانهي آن بخش بهكار ميبريم. براي مثال ميگويم: درياي انزلي، درياي چمخاله، درياي رامسر و ... از اينرو در عصر اسلامي و در ميان مسلمانان نامهاي چندي مانند: مازندران، تبرستان، آبسكون، گرگان (هيركانياي باستان)، گيلان، ديلم، قزوين (كاسپين) و نيز خزر و غير آن از براي اين دريا پيدا شد. چنان كه گفته شد اين نامها در آثار اين نويسندگان تنها معرف حوزهي محدودي از آبهاي كرانهاي بود و گاه قلمرو حضور و يا اقتدار قومي را در طول ساحل مورد نظر ميرسانيد.
«خزر» هم يكي از همان چند نام و عنواني بود كه نويسندگان مسلمان به دليل سكونت قومي بدين نام در استپهاي مجاور كرانههاي شمال غربي درياي شمالي ايران، بر آبهاي كرانهي آن بخش از دريا داده بودند. خزرها هيچگاه حضوري گسترده بر گسترهي آبهاي درياي شمالي ايران نداشتند. زيرا چيرگي خوي صحراگردي بر آنان، سبب پرهيزشان از دريا ميشد. از اين رو قلمرو اين نام حتا در اوج اقتدار و قدرتمداري خزرها، هرگز محدودهاي فراتر از آبهاي كرانهي ميان دو سوي دهانهي رود ولگا (رود اتل) تا سواحل شمال «دربند» (بابالابواب)، در آن سوي مرزهاي ايران زمين را در برنميگرفت.
گذشته از آن، طول دوران حضور خزرها در بستر تاريخ نيز چندان دراز نبود. آنان در سده ي چهارم ميلادي در منطقه ي سفلاي رود ولگا پيدا شدند و در سده ي دهم ميلادي ،به انهدام گراييدند.4 پيش از پيدا شدن خزرها در كنارهي رود ولگا، اين سرزمين محل زيست «سكاهاي آريايي» بود.
در برابر، از باستان زمان، بيشتر سواحل و آبهاي درياي شمالي ايران، در قلمرو تاريخي، قومي، فرهنگي، تمدني و سرزميني ايران قرار داشته است.
خزرها قومي وحشي، متجاوز و خونريز بودند. اقوام سرزمينهاي همسايه از هجوم پيدرپي آنان كه براي غارتگري انجام ميشد و با شقاوت و بيرحمي بسيار همراه بود، پيوسته در وحشت مرگ بسر ميبردند. سرزمينهاي آبادان و پرنعمت ايران در قفقاز از آفت هجوم آنان بارها دستخوش ناامني و ويراني گسترده شده بود. در جنگ هاي ايران و روم در عصر خسروپرويز، خزرها از متحدان اصلي روميان در حمله به ايران بودند.5 روسها يك بار در دوران خلافت عباسيان به كمك و مساعدت خزرها پاي به درياي مازندران گشودند و سواحل مازندران، گيلان و اران را به باد غارت و كشتار دادند.6
ايرانيان در عصر خسرو انوشيروان براي جلوگيري از يورشهاي خانمانسوز اين قوم خونريز، بر تنها گذرگاه طبيعي عبور اين هجومگران به سرزمين قفقاز، در حدفاصل كوه و دريا سدي محكم بستند و آن را «دربند» ساختند.7 برخي به غلط ساختن اين سد را به اسكندر گجستك نسبت ميدهند و سد سكندرش ميخوانند. اين سد كه مرز ايران با انيران در آن منطقه بود. در عصر اسلامي نيز به دفعات مورد مرمت قرار گرفت و تا چند قرن, كار دفاع از سرزمينهاي ايراني نشين قفقاز را براي مدافعان در برابر هجوم اقوام صحراگرد شمالي، آسان ميكرد.
موقعيت طبيعي
درياي مازندران (كاسپيان)، ميان طولهاي 38 درجه و 46 دقيقه و 34 درجه 54 درجه شرقي و عرض 34 درجه و 36 دقيقه و 33 درجه و 47 دقيقه شمالي و در شمال مركزي ايران واقع است. اين دريا از سوي باختر به جمهوريهاي آذربايجان (اران) و فدراسيون روسيه، از شمال به فدراسيون روسيه و جمهوري قزاقستان، از خاور به جمهوري قزاقستان و تركمنستان و از جنوب به ايران محدود است.
درازاي اين دريا (از جنوب به شمال) حدود 1200 كيلومتر و پهناي ان در پهنترين نقطه (در شمال) 554 كيلومتر و باريكترين ناحيهي آن (ميان شبهجزيره آبشوران و دماغهي كواولي) ، 202 كيلومتر است. بدينسان، ميانگين پهناي درياي مازندران، حدود 300 كيلومتر برآورد ميشود.
ژرفاي اين دريا در شمال بسيار كم است. به طوري كه ژرفاي چهار پنجم اين بخش از درياي مازندران، كمتر از 10 متر است. اين دريا در بخش مياني، 170 تا 790 متر عمق دارد. بخشهاي ژرف اين دريا در قسمت جنوبي قرار دارد و عمق آن ميان 334 تا 980 متر است. گودي متوسط اين دريا 180 متر و سطح آن با توجه به افزايش و كاهش، كمابيش 26 متر پايينتر از سطح درياهاي آزاد است.
در اينجا، بايد يادآور شود كه حوزهي جنوبي درياي مازندران با پهنهاي كمابيش 156 هزار كيلومترمربع، گرچه حدود 36 درصد از مجموع وسعت اين دريا را دربر ميگيرد، اما گًنج (حجم) آب اين بخش، خيلي بيشتر از مجموع دو بخش شمالي و مياني است.
پيرامون درياي مازندران (بدون در نظر گرفتن جزيره ها) كمابيش 6400 كيلومتر تعيين و اعلام شده است. از اين ميزان، 992 كيلومتر يعني از خليج حسن قلي (در خاور) تا آستارا (در باختر) در قلمرو ايران قرار دارد.
درياي مازندران با پهنهي كمابيش 424 هزار كيلومتر مربع،8 بزرگترين درياي بستهي جهان است.9 پهنهي درياي مازندران در اثر افزايش يا كاهش آب اين دريا، تغيير ميكند. پهنهي درياي مازندران در مقايسهي با درياچههاي دور و بر آن، بيش از 5/6 برابر درياچهي خوارزم و كمابيش 90 برابر درياچه اروميه است.
دماي اين دريا به طور قابل ملاحظهاي متغير بوده و بستگي كامل به آب و هواي نواحي اطراف آن دارد. در دي ماه ميانگين دماي سطح آب درياي مازندران در شمال اين دريا حدود 11 تا 12 درجه زير صفر است، در حالي كه ميانگين دماي آب در همان زمان در بخش جنوبي، كمابيش 6 درجه بالاي صفر ميباشد.
بندرهاي مهم درياي مازندران
1ـ آستاراخان (آستاراگان، هشترخان) :
اين بندر در دلتاي رود ولگا (اتل)، قرار دارد. بندر آستاراخان، مهمترين بندر بازرگاني فدراسيون روسيه در درياي مازندران است.
2ـ بادكوبه (باكو) :
بندر بادكوبه، مركز جمهوري آذربايجان (اران)، است. اين بندر در كرانهي جنوبي شبه جزيرهي آبشوران واقع است. بادكوبه از عمده ترين بندرهاي درياي مازندران و يكي از مناطق مهم نفتي است.
3ـ دربند :
اين بندر عمدهترين بندر جمهوري داغستان به شمار ميرود. دربند در كرانهي غربي درياي مازندران، ميان بادكوبه و ماهاج قلعه (مركز داغستان)، قرار گرفته است.
4ـ آلكساندروسك :
اين بندر، مهمترين بندر بازرگاني جمهوري قزاقستان است.
5ـكراسنوودسك :
اين بندر كه در جمهوري تركمنستان قرار دارد از بندرهاي مهم كرانههاي خاوري درياي مازندران است.
6ـ كوريو :
بندري است در شمال درياي مازندران كه در مصب رود اوران و در قلمرو فدراسيون روسيه واقع است.
7ـ بندرهاي واقع در قلمرو ايران :
مهمترين بندرهاي واقع در قلمرو ايران در كرانههاي درياي مازندران عبارتند از: انزلي، نوشهر، فريدونكنار، تركمن و گز.
بايد خاطرنشان كرد كه بندر انزلي از مهمترين بندرهاي درياي مازندران است.
حوضهي آبريز درياي مازندران (كاسپيان)
حوضهي آبريز درياي مازندران بسيار پهناور است. به طوري كه كمابيش 256000 كيلومتر مربع ان در خاك ايران قرار دارد. كمابيش 150 رود و رگههاي آبدهنده، به درياي مازندران ميريزند كه مهمترين آنها عبارتند از :
الف ـ از قلمرو ايران :
اترك، گرگانرود قرهسو، نكا يا تجن، تالار، بابل، هراز، چالوس، چشمه گيله (شهسوار) ، پل رود، شلمان رود، لنگرود (چمخاله)، سفيدرود، پسيخان، ماسوله، آستارا و ارس. رود ارس از «دوهلو» تا «قرهني»، مرز دولتي ايران است.
ب ـ از قلمرو جمهوري آذربايجان (اران) :
رودخانه كُور يا كوروش. اين رودخانه پس از تلاقي با رود ارس در نزديكي شهر صابرآباد، به درياي مازندران ميريزد. رودخانهي كوروش، بزرگترين رودخانهي قفقاز است.
رودخانه سمور، در مرز اران و داغستان.
پ ـ از قلمرو داغستان :
رودخانه سمور (مرز داغستان با اران) ، تركه و قبه
ت ـ از قلمرو فدراسيون روسيه :
رود ولگا، اين رودخانه به تنهايي 80 درصد همهي جريانهاي سطحي درياي مازندران را تامين مينمايد.10
ث ـ از قلمرو جمهوري قزاقستان :
رودخانههاي اورال و امبا
پوشش گياهي
تنها كرانه هاي جنوبي درياي مازندران داراي پوشش گياهي انبوه است. در كرانههاي باختري اين دريا از جنوب به شمال از پوشش گياهي كاسته ميشود.، به طوري كه شمال منطقهي تالش فاقد پوشش گياهي قابل توجه است. كرانههاي شرقي درياي مازندران را ، خشكستانها فراگرفتهاند. در شمال نيز كرانههاي اين دريا فاقد پوشش گياهي است.
موقعيت تاريخي
در سال 1551 ميلادي (930 خورشيدي) ، ايوان واسيليويچ (1584-1533 م/ 963-913 خورشيدي) معروف به «ايوان مخوف»، حكمران مسكو، با پيروزي بر خان قازان، خاننشين مزبور را برانداخت و دو سال بعد، بندر آستاراگان (استاراخان، هشترخان و ...) را گشود. در نتيجه، براي نخستين بار، پاي روسيان به درياي مازندران باز شد.
اما پيش از ظهور «پتر» در صحنه سياسي روسيه (1752-1682 ميلادي/1104-1061 خورشيدي) هميشه درياي مازندران، يك درياي ايراني بود. بيشترين بخش كنارههاي اين دريا، در قلمرو دولت ايران قرار داشت. مهمتر اينكه در اين بخش، ايران با مدعي يا مدعياني روبرو نبود. ايران تا پيش از تاجگذاري پتر، هرگز از سوي درياي مازندران مورد تهديد جدي قرار نگرفته بود.
در اين ميان گرچه نام اقوام نامتمدن روس گهگاه بر خامهي تاريخنگاران و زبان سرايندگان اين مرز و بوم جاري شده،11 اما اين تماس چنان نبود كه آنان را به صورت يك همسايه به ما بشناساند.
پادشاهي پتر در روسيه، با دوران حكومت سلطان حسين صفوي (1101-1073 خورشيدي/ 1723-1694 ميلادي) در ايران، همزمان بود. پتر با تنظيم نوعي راهبرد «تجاوز و توسعه» در پي يورش به سرزمينهاي همسايه و گسترش ارضي برآمد. استراتژي مزبور به منشور يا «وصيتنامه» پتر مشهور گشت.12 پتر، پس از چند تاخت و تاز در قلمرو عثماني، متوجه ايران شد. اما، ايران كه بارها توانسته بود نيرومندترين امپراتوري جهان يعني عثماني را شكست دهد، براي پتر بسيار مهيب مينمود. پتر، به دنبال گسيل دو فرستاده به دربار اصفهان و به دست آوردن اطلاعات لازم پيرامون اوضاع نابسامان ايران و يك بررسي همهجانبه كه بيش از هشت سال به درازا كشيد، در ماه مه 1723 ميلادي (ارديبهشت ماه 1102 خورشيدي) ، فرمان تهاجم به سوي سرزمينهاي ايران را صادر كرد. روسها به سرعت دست اندركار شدند و از راه ولگا خود را به درياي مازندران رسانيده و داغستان را متصرف شدند. سپس متوجه گيلان شده و شهر رشت را اشغال كردند. نيروهاي محلي در گيلان به مقابله برخاستند، اما شكست خوردند. روس ها كه از اين پيروزي جريتر شده بودند، بادكوبه را نيز تسخير كردند.
بدينسان، براي اولين بار كشور ايران از سوي درياي مازندران مورد تهديد و هجوم قرار گرفت و در نتيجه، حاكميت بلامعارض ايران در اين دريا، به مخاطره افتاد.
گرچه جانشينان پتر با يك اخطار سادهي «نادر» نيروهاي خود را از گيلان و قفقاز خارج كردند اما آنان همچنان به دنبال فرصت براي اجراي منشور پتر بودند. با قتل آقامحمدخان قاجار، در قلعه شيشه [شوشي] در دهم خرداد ماه 1176 خورشيدي (31 مه 1797 ميلادي) ، آخرين مانع در برابر تجاوز و گسترش ارضي روس ها از ميان رفت.
شش سال پس از قتل «آخرين مرد پيروز ايراني»، دومين فرمان تهاجم به سوي سرزمينهاي ايران صادر شد (دسامبر 1803 ميلادي / دي ماه 1182 خورشيدي) بدينسان، نبردهايي در سرزمين قفقاز ميان ينروهاي متجاوز روس و ايرانيان درگرفت كه سيزده سال به درازا كشيد. به دنبال اولين بخش از اين نبردها كه به مدت ده سال بود ، قرارداد گلستان بر ملت ايران تحميل شد (20 مهر ماه 1192 خورشيدي / 12 اكتبر 1813 ميلادي).13
برپايهي اين قرارداد، ولايتهاي گنجه، قرهباغ [كوراباغ] و خانات شكي، شيروان، قبه، دربند و باكو و همچنين بخشهايي از تالش و تمام سرزمين داغستان، گرجستان و محال شوره گل، آچوق باشي، گرزويه، منگريل، آبخاز و ... از ايران منتزع شد و به حاكميت ايران در درياي مازندران نيز خدشه وارد آمد. در فصل پنجم اين قرارداد ميخوانيم :
«... و در خصوص كشتي هاي عسكريه جنگي روسيه به طريقي كه در زمان دوستي و يا هر وقت كشتيهاي جنگي روسيه با علم و بيرق در خزر بودهاند حال نيز محض دوستي اجازه داده ميشود كه به دستور سابق معمول گردد واحدي از دولتهاي ديگر سواي دولت روس كشتيهاي جنگي در درياي خزر نداشته باشد».
در قرارداد گلستان، هنوز سخن برپايهي «... محض دوستي» است. اما، لحن نوشتار در ننگنامه تركمنچاي14 كه 12 سال پس از قرارداد گلستان بر ايران تحميل شد، عوض ميشود. نبردهاي دوم ايران و روس در چهارم تير ماه 1205 خورشيدي (25 ژوئن 1826 ميلادي) با حركت ارتش وليعهد ايران براي آزادسازي مناطق از دست رفته آغاز شد. سرانجام با شكست ايرانيان، در 21 بهمن ماه 1207 خورشيدي (21 فوريه 1828 ميلادي / اول اسفند 1206 خورشيدي) ننگنامه تركمانچاي بر ملت ايران تحميل شد. برپايهي اين قرارداد تحميلي، نه تنها ايالتهاي نخجوان، ايروان و بخشهايي از تالش از ايران جدا گرديد بلكه به حاكميت ايران در درياي مازندران لطمهي بسيار وارد شد.
در فصل هشتم قرارداد مزبور، آمده است: «... اما در باب كشتيهاي جنگي چون آنهايي كه كه بيرق نظامي روس دارند از قديمالايام بالانفراد حق سير در بحر خزر را داشتهاند حال هم بدينسبب امتياز منحصر به همان كشتي ها خواهد بود به طوري كه غير از دولت روس دولت ديگري حق نخواهد داشت كه سفاين جنگي در درياي خزر داشته باشد.»
بدينسان با تحميل قرارداد تركمانچاي، دولت روسيه تزاري حاكميت بلامنازع نظامي در درياي مازندران را به دست آورد و افزون بر آن، تمام كرانهي غربي اين دريا نيز منصرف شد.
32 سال پس از تحميل قرارداد تركمانچاي، روسها دوباره به حركت در آمدند. اين بار سرزمينهاي شمال شرقي ايران را هدف گرفتند. روسها ميان سالهاي 81-1860 ميلادي (60-1239 خورشيدي) بيشترين بخشهاي خوارزم و فرارود (ماوراءالنهر) را اشغال كردند. سرانجام به موجب قرارداد گونهي «آخال»15 كه ميان وزير امور خارجه و وزير مختار وقت روسيه در تهران به امضا رسيد، دولت ايران از همه ي حقوق خود بر سرزمينهاي خوارزم و فرارود صرفنظر كرد. بدين سان، تمامي كرانه ي خاوري درياي مازندران نيز تحت استيلاي روسها درآمد.
فروپاشي امپراتوري تزارها
در شانزدهم مارس 1917 ميلادي (25 اسفند ماه 1295 خورشيدي)، با كنارهگيري نيكلاي دوم تزار روس و خودداري «گرانددوك ميشل» برادر وي از قبول تاج و تخت، امپراتوري روسيه از هم پاشيد. ايرانيان از فروپاشي حكومت جبار و ستمگر روسيه غرق در سرور و شادماني شدند.
با فروپاشي امپراتوري تزاري، قراردادهاي تحميلي از سوي حكومت مزبور، به خودي خود ملغيالاثر گرديدند. حكومت بلشويكي كه جانشين رژيم تزاري شده بود، خوب ميدانست كه به دليل رفع يد غاصب، ميبايست مورد غضب به صاحب اصلي آن بازگشت داده شود.
از اينرو، بلشويكها در پي آن بودند كه با اعمال فشار بر حكومت ناتوان ايران، ارثيهي خونين تزارها را به خود منتقل كنند. به دنبال اشغال شهر رشت از سوي بلشويكها، دولت ايران به جامعهي ملل شكايت برد. جامعه ملل در 16 ژوئن 1920 (26 خرداد ماه 1299 خورشيدي) به شكايت ايران رسيدگي كرد. در طرح اين دعوا، از آنجا كه شكايت «بيزوري از زورمندي» بود. تصميم روشني، اتخاذ نشد.
در بيست و سوم آذر ماه 1300 خورشيدي (13 دسامبر 1921 ميلادي)، مجلس شوراي ملي، زير فشار شديد روسها كه بخشهايي از شمال ايران را تصرف كرده بودند اجازهي امضا و مبادلهي اسناد عهدنامه مودت ميان ايران و جمهوري شوروي روسيه را صادر كرد.16
برپايهي اين عهدنامه، آنچه را كه حكومت تزاري برپايهي تحميل قرارداد و ننگنامههاي «گلستان و تركمانچاي» و «آخال» از ايران تجزيه كرده بود، به حكومت بلشويكي منتقل گرديد. اما حقوق ايران در درياي مازندران تا حدود زيادي ترميم شد و ايران حقوق برابر با اتحاد شوروي در درياي مازندران به دست آورد.
در اين ميان، نظري كوتاه به بخش نخست فصل اول عهدنامهي مودت به دولتين ايران و جمهوري شوروي روسيه، بازگو كنندهي بسياري از حقايق تاريخي است: «دولت شوروي روسيه مطابق بيانيهي خود راجع به مباني سياست روسيه نسبت به ملت ايران مندرج در مراسلات 14 يانوار [ژانويه] 1918 و 26 ايوان [ژوئن] 1919، يك مرتبه ديگر رسما اعلان مينمايد كه از سياست جابرانهاي كه دولت هاي مستعمراتي روسيه كه به ارادهي كارگران و دهاتين اين مملكت سرنگون شدند نسبت به ايران تعقيب مينمودند قطعا صرفنظر مينمايد.
نظر به آنچه گفته شد و با اشتياق به اينكه مملكت ايران مستقل و سعادتمند شده و بتواند آزادانه در دارايي خود تصرفات لازمه را بنمايد، دولت شوروي روسيه تمام معاهدات و مقالات و قراردادها را كه دولت تزاري روسيه با ايران منعقد نموده و حقوق ملت ايران را تضييع مينمود، ملغي و از درجه اعتبار ساقط شده اعلان مينمايد».
در فصل يازدهم همان عهدنامه كه اشاره به مسايل درياي مازندران دارد ميخوانيم :
«نظر به اينكه مطابق اصول بيان شده در فصل اول اين عهدنامه، عهدنامهي منعقده در 10 فوريه 1828 مابين ايران و روسيه در تركمانچاي نيز كه فصل 8 آن حق داشتن بحريه را در بحر خزر از ايران سلب نموده بود. از درجه اعتبار ساقط است. مع هذا طرفين متعاهدين رضايت ميدهند كه از زمان امضاي اين معاهده هر دو بالسويه حق كشتيراني آزاد را در زير بيرقهاي خود در بحر خزر داشته باشند» .
در پنجم فروردين ماه 1319 (25 مارس 1940) ، قرارداد بازرگاني و بحرپيمايي ميان دولت ايران و اتحاد شوروي بسته شد.17 در اين قرارداد، به حق بهرهگيري يكسان و انحصاري دو دولت از درياي مازندران، چه از نظر كشتيراني (ماده 13) و چه از نظر استفاده از منابع طبيعي (بند 4 ماده 12)، به گونه ي روشن و غير قابل تغيير اشاره شده است. بند 4 ماده 12 مقرر ميدارد :
«هر يك از طرفين متعاهدين ماهيگيري را در سواحل خود در حد 10 ميل18 دريايي به كشتيهاي خود اختصاص داده و اين حق را براي خود محفوظ ميدارند كه واردات ماهيهاي سيد شده از طرف كاركنان كشتي هايي را كه زير پرچم او سير مينمايند از تخفيفات و مزاياي خاصي بهرهمند سازند» .
افزون بر آن در نامههاي پيوست قرارداد بازرگاني و بحرپيمايي،به درخواست دولت شوروي وپذيرش دولت ايران, از درياي مازندران از سوي هر دو دولت به عنوان درياي ايران شوروي نام برده شده است.
بدينسان، با امضاي دو قرارداد 1921 و 1940، دولتهاي ايران و شوروي به عنوان شريك متساويالحقوق در درياي مازندران شناخته شدند.
فروپاشي اتحاد شوروي
روز سيام آذر ماه 1370 خورشيدي (21 دسامبر 1991) ، اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي فرو پاشيد و در اين فرآيند پرچم داس و چكش از فراز كرملين فرود آورده شد.
با فروپاشي نظام اتحاد شوروي، دگرگوني ژرفي در مناطق قفقاز و آسياي ميانه پديدار گرديد. در اثر فروپاشي مزبور، سه جمهوري در منطقه قفقاز و پنج جمهوري بر پهنهي آسياي ميانه ايجاد شدند. اين جمهوريها بر سرزمينهايي شكل گرفتند كه موضوع قراردادهاي گلستان، تركمانچاي و آخال بودند. در اين ميان، سه جمهوري از جمهوريهاي ياد شده، يعني جمهوريهاي آذربايجان (اران)، قزاقستان و تركمنستان، داراي مرز آبي در درياي مازندراناند. برابر اين رخداد عظيم تاريخي كه بيشك از مهمترين رويدادهاي سدهي بيستم به شمار مي رود و رابطهي گسست ناپذير با تاريخ و منافع حياتي ملت ايران دارد. حكومت جمهوري اسلامي ميبايست پيآمدهاي فروپاشي نظام شوروي را در پرتو قراردادهاي ياد شده مورد تجزيه و تحليل قرار ميداد و موضع دقيق خود را در راستاي حفظ منافع ملت ايران، اعلام ميكرد.
اما برخلاف اصول برخاسته از حفظ منافع ملي، وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي، برابر فرآيند فروپاشي نظام شوروي و تغييرات عمدهي جغرافيايي و سياست جغرافيايي (ژئوپلتيك) منطقه، نه تنها واكنش دقيق و صريحي نشان نداد بلكه با اعلام نظرهاي گوناگون از سوي مقامهاي مختلف، بر سردرگمي سياست خارجي كشور در اين زمينه افزوده شد.
رژيم حقوقي درياي مازندران
در حال حاضر، رژيم حقويق درياي مازندران (كاسپيان) برپايهي قرارداد مودت (1921) و بازرگاني و بحرپيمايي (1940)، ميان دولت ايران و اتحاد شوروي استوار است.
چنان كه اشاره شد، برپايهي فصل يازدهم قرارداد 1921 و نيز بند 4 ماده 12 قرارداد بازرگاني و بحرپيمايي 1940، ايران و اتحاد جماهير شوروي از نظر كشتيراني و بهرهبرداري از منابع آبزيان درياي مازندران داراي حق برابر و مساوياند. مهم آن كه سفير كبير دولت اتحاد شوروي در تهران كه قرارداد 1940 را از سوي دولت خود امضا كرده است، در روز امضاي قرارداد (5 فروردين 1319 / 25 مارس 1940) در نامهاي به وزير امور خارجهي ايران، با روشني كامل از درياي مازندران به عنوان درياي ايران و شوروي نام ميبرد.
وي به وزير امور خارجه ايران مينويسد :19
« با نهايت توقير مراتب زير را به استحضار آن جناب ميرساند: ... نظر به اينكه درياي خزر كه طرفين متعاهدين آن را درياي ايران و شوروي ميدانند...»
در پاسخ، وزير خارجهي ايران, به «ماتوي فيليموتو» سفيركبير دولت اتحاد شوروي مينويسد :20 «با كمال توقير وصول نامه مورخ 25 مارس 1940 آن جناب را كه به مضمون ذيل است تاييد مينمايم... درياي خزر كه طرفين متعاهدين آن را درياي ايران و شوروي ميدانند...»
ماده 13 قرارداد بازرگاني و بحرپيمايي ميان ايران و شوروي، تصريح ميكند :
طرفين متعاهدين بر طبق اصولي كه در عهدنامهي مورخ 6 فوريه 1921 بين ايران و جمهوري متحده سوسياليستي شوروي روسيه اعلام گرديده است، موافقت دارند كه در تمام درياي خزر كشتي هايي جز كشتيهاي متعلق به ايران يا اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي و يا متعلق به اتباع و بنگاههاي بازرگاني و حمل و نقل كشوري يكي از طرفين متعاهدين كه زير پرچم ايران يا پرچم اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي سير مينمايند، نميتواند وجود داشته باشد:
بدينسان، مفاد قراردادهاي 1921 و 1940 و نيز نامههاي پيوست قرارداد 1940، روشن ميسازند كه :
1-درياي مازندران يك درياي بسته است
2-اين دريا در يد مالكيت و حاكميت متساوي دو دولت ايران و شوروي قرار دارد.
3-از آنجا كه تحديد حدودي در درياي مزبور ميان ايران و شوروي به عمل نيامده است، مالكيت و حاكميت دو دولت بر اين دريا به گونه مشاع است.
براي تاكيد بر اين امر كه درياي مازندران يك درياي بسته است، تبصره ماده دوم قانون راجعبه اكتشافات و بهرهبرداري از منابع طبيعي فلات قارهي21 ايران مصوب بيست و هشتم خرداد ماه 1334، تصريح شده است: «در مورد بحر خزر مبناي عمل طبق اصول حقوق بينالمللي مربوط به درياي بسته بوده و ميباشد» .22
جغرافياي نوين برخورد
برخلاف سدهي بيستم كه جغرافياي برخورد برپايهي جهانبيني (ايدئولوژي) قرار داشت، در سدهي بيست و يكم جغرافياي برخورد برپايهي منابع قرار دارد. اهميت منابع، گسترهي برخورد را تعيين ميكند. در اين ميان، مهمترين عاملي كه مرزهاي جغرافيايي نوين برخورد را در جهان تغيين ميكند، نفت و گاز است. قطع اين مواد، داراي پيآمدهاي مرگبار براي كاربران آن و به ويژه جهان صنعتي غرب است. از اينرو، تضمين جريان آزاد آن مسالهي مهم و امري حياتي است.
با در نظر گرفتن اين نكته كه مصرف جهاني انرژي سالانه دو درصد افزايش مييابد، رقابت براي دست يابي به ذخيره هاي عظيم انرژي در سالهاي آينده شديدتر خواهد شد. شوراي امنيت ملي آمريكا در گزارش سالانهي خود پيرامون سياست امنيتي در سال 1999 ميلادي (1378 خورشيدي) نوشت: «براي آمريكا اطمينان از دستيابي به نفت وارداتي همچنان حياتي خواهد بود.
بنابراين ما بايد توجه خود را به ثبات در مناطق توليدي كليدي ادامه داده تا اطمينان يابيم كه دسترسي و جريان آزاد اين منابع تضمين گرديده است» .23
جغرافياي نوين برخورد23 كه با جغرافياي نفت، همخواني كامل دارد، مناطق زير را در بر ميگيرد: خليجفارس، درياي مازندران، آسياي ميانه، درياي چين. با هر اندازه دانش كم، درمييابيم كه ايران در دل جغرافياي نفت قرار دارد. حضور در اين پهنه، نمايانگر اهميت كشورها و سرزمينهاست و از سوي ديگر قرار گرفتن در مركز تنشها و كشمكشهاست. بدينسان، ايران بار ديگر در موقعيت «دل جهان» قرار گرفته است. زيرا نقطهي ثقل جغرافياي نفت، از نظر استقرار سرزميني، ايران است. ايران، در شمال خليجفارس، جنوب درياي مازندران و غرب آسياي ميانه قرار دارد. مناطق ياد شده و درياي چين (با اهميت كمتر و شايد مدعيان بيشتر)، پهنهي اصلي جغرافياي نفت را تشكيل ميدهد.
آيا عظمت زمان و موقع ايران را درك ميكنيم و توان آن را داريم كه به درستي ايران را در جايگاه «دل جهان» قرار دهيم؟ با هزار افسوس بايد گفت كه قراين و نشانهها، خلاف اين امر را نشان ميدهند.
فشردهي گفتار
نخست – رژيم حقوقي درياي مازندران (كاسپيان)، برپايهي قراردادهاي 1921 و 1940 ميان ايران و اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي استوار است.
دوم – برپايهي قراردادهاي مزبور، دو طرف داراي حاكميت و مالكيت متساوي (50-50) بر اين دريا هستند.
سوم – از آنجا كه هيچگونه تحديد حدود ميان ايران و اتحاد شوروي در درياي مازندران به عمل نيامده است، مالكيت و حاكميت متساوي دو طرف، به صورت مشاع ميباشد.
چهارم – برپايهي اصول شناخته شده ملي و بينالمللي، مالكيت و حاكميت بر يك پهنه (اعم از آبي يا خاكي)، در حكم مالكيت و حاكميت بر فضاي بالا و ژرفاي آن پهنه ميباشد، مگر آن كه استثنا يا محدوديتهايي اعلام شده باشد. در دو قرارداد مزبور، جز در مورد آب هاي ساحلي دو طرف (بند 4 ماده 12 قرارداد 1940)، استثنا و يا محدوديت ديگري به چشم نمي خورد. از اينرو، مالكيت و حاكميت ملت و دولت ايران بر نيمي از درياي مازندران، شامل فضاي بالا و بستر و زير بستر اين دريا نيز ميباشد.
پنجم – در سال 1370 (1991 ميلادي)، اتحاد شوروي فروپاشيد. در اين فرآيند، 15 واحد سياسي بر پهنهي اتحاد مزبور سربرآوردند كه چهار واحد آن (فدراسيون روسيه و جمهوريهاي قزاقستان، تركمنستان و آذربايجان «اران») در كنار درياي مازندران قرار دارند.
ششم – همهي واحدهاي ايجاد شده برپهنهي اتحاد شوروي، از جمله جمهوريهاي فدراسيون روسيه، قزاقستان، تركمنستان و آذربايجان (اران)، برپايه ي توافقهاي منيسك و آلما آتي، اعلام كردند كه به عنوان ميراثخواران اتحاد شوروي، همهي معاهدات و تعهدات اتحاد مزبور را به رسميت شناخته و محترم ميدارند.
هفتم – بدينسان ميراثخواران اتحاد شوروي، پيش از هر گفتوگو با ايران ميبايست نخست بر سر تقسيم ماترك اتحاد شوروي كه عبارت است از 50 درصد درياي مازندران به چانه زني، گفتوگو و تفاهم يا نزاع و ستيز ميان خود برخيزند.
هشتم – توافق چهار واحد سياسي فدراسيون روسيه، قزاقستان، تركمنستان، آذربايجان (اران) بر سر مرده ريگ اتحاد شوروي در درياي مازندران كه نيمي از آن را دربرمي گيرد، راه را براي گفتوگو بر سر تعيين رژيم نوين حقوقي درياي مازندران، با دولت ايران ميگشايد.
نهم – تجزيهي احتمالي هر يك از واحدهاي سياسي مزبور (اران، فدراسيون روسيه، قزاقستان و تركمنستان) و سر بر آوردن واحدهاي سياسي نوين در كرانهي درياي مازندران، اثري بر حقالسهم ايران در اين دريا ندارد. واحدهاي حاصل از تجزيه، تنهابخشي از داراييها و بدهيهاي واحد اصلي را به ارث ميبرند.
بدينسان، حقوق تاريخي و قانوني ملت ايران برپايهي قراردادهاي موجود ميان ايران و اتحاد شوروي، روشن و مسجل و مسلم است.
هيچكس و هيچ مقام نميتواند و اجازه ندارد كه از سوي ملت ايران قراردادي را امضا كند كه كوچكترين خدشه بر منافع و مصالح ملت ايران در درياي مازندران وارد كند.
از آنجا كه تحديد حدود ميان ايران و اتحاد شوروي در درياي مازندران به عمل نيامده است، پذيرش سهم كمتر از 50 درصد، در حكم تجزيهي ايران است.
پينوشتها
1-بنابر نوشتهي هرودوت «كاسپيها» در شهربنشين (= ساتراپي)هاي يازدهم و پانزدهم ايران عصر هخامنشي سكونت داشتند. محققان محل اين دو شهربنشين را جنوب و جنوب غربي درياي كاسپين نوشتهاند. استرابون ضمن آنكه كاسپيها را ساحل نشينان درياي شمال ايران ميداند و تصريح ميكند كه اين دريا نام خود را از آن قوم برگرفته است، ديگر ساحلنشينان درياي كاسپيان را از شرق به غرب به بدين ترتيب نام ميبرد: هيركانيان، آماردها، كادوسيان، آلبانها، كاسپيان، اوتيان و اسكيتهاي سكايي. بسياري از محققان كادوسيان (تالشها) و آلبانها (ارانيها) را بخشي از كاسپيها ميدانند.
2-درباره كاسپيان و درياي كاسپين – دكتر عنايتالله رضا – مجله مطالعات آسياي مركزي و قفقاز – سال اول شماره اول صفحه 152
3-همان
4-ايران و تركان در روزگار ساسانيان، دكتر عنايت الله رضا – شركت انتشارات علمي فرهنگي – زيرنويس صفحه 170 به نقل از دايرهالمعارف بزرگ شوروي.
5-همان كتاب، بخش دهم، هجوم مشترك تركان، خزران و روميان به ايران در روزگار خسرو دوم (پرويز) صفحه 164 تا 177
6-مروج الذهب – مسعودي، شركت انتشارات علمي و فرهنگي – جلد اول صفحه 180
7-به گذرگاه دربند، دروازه كاسپي نيز ميگويند.
8-جغرافياي مفصل ايران – دكتر ربيع بديعي – انتشارات اقبال – چاپ نخست بهار 1370
9-Der Neue Brockhaus Lexikon und Woerterbuch, Berlin, 3.Band (Kaspisches Meer)
10-جغرافياي مفصل ايران
11-نظامي گنجهاي شاعر بلند آوازهي ايران، اشاراتي به اقوام وحشي روس و قتل و غارت آنان دارد.
12-براي آ؛اهي از منشور يا وصيتنامهي پيتر، مراجعه فرماييد به :
چكيده تاريخ تجزيهي ايران ـ دكتر هوشنگ طالع ـ انتشارات سمرقند ـ چاپ نخست ـ تهران، زمستان 1380
13-براي آگاهي از متن كامل قرارداد گلستان مراجعه فرماييد به:
دكتر ه.خشايار – تزارها و تزارها – انتشارات آرمانخواه – تهران اسفند 1359
اسنادي از روابط ايران با منطقهي قفقاز – انتشارات وزارت امور خارجه – چاپ نخست تهران 1372
21 فوريه 1828 به تاريخ ميلادي، برابر است با 10 فوريه 1828 به تاريخ يوليان روسي.
14-براي آگاهي از متن كامل ننگنامه گلستان مراجعه فرماييد به : همان
15-براي آگاهي از متن كامل قرارداد آخال مراجعه فرماييد به :
محمود محمود – تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس در قرن نوزدهم ميلادي – انتشارات اقبال – چاپ دوم – تهران 41-1336
اسنادي از روابط ايران با آسياي مركزي – انتشارات وزارت امور خارجه – چاپ نخست، تهران 1372
16-براي آگاهي از متن كامل قرارداد 1921، نگاه كنيد به: تزارها و تزارها
17-مجموعهي قوانين سال 1319 – چاپ روزنامهي رسمي – از ص 1 به بعد.
18-سومين كنفرانس ملل متحد در زمينهي حقوق درياها دربارهي پهناي آبهاي ساحلي يا درياي سرزميني به توافق دست يافت. برپايهي ماده 3 قرارداد 1982 حقوق درياها، پهناي درياي سرزميني حداكثر 12 ميل دريايي (برابر 22/22 كيلومتر) تعيين گرديد.
19-مجموعه قوانين سال 1319
20-همان
21-ماده 1 قرارداد 29 آوريل 1958 (1337) ژنو، دربارهي فلات قاره ميگويد: «بستر و زير بستر مناطق زير درياي مجاور در سواحل ... تا جايي كه عمق آب هاي فوقاني امكان بهرهبرداري از منابع طبيعي مناطق مزبور را بدهد و همچنين كف دريا و يا زير كف درياي مجاور در سواحل، جزاير فلات قاره محسوب ميشود.»
22-مجموعه قوانين سال 1334 – ص 225
23-Michael T. Klare مجلهي سياست خارجي Foreign Attairs – مه – ژوئن 2001
24-رويداد 11 سپتامبر، آغاز اجراي برنامهي «جغرافياي نفت» - دكتر هوشنگ طالع – مجله گزارش، شماره 127، مهر 1380