ارغوان - سرودهی هوشنگ ابتهاج
- توضیحات
- دسته: شعر
- منتشر شده در دوشنبه, 03 شهریور 1393 11:05
- بازدید: 178
ارغوان، شاخه همخون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی ست هوا؟
ارغوان، شاخه همخون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی ست هوا؟
وطن یعنی چه، یعنی دشت صحرا؟
وطن یعنی چه، یعنی رود دریـــــــا؟
وطن یعنی چه، یعنی باغ، بیشـــــه؟
وطن یعنی چه، یعنی کشت، ریشــه؟
زرتشت ! ایران خراب است، حیف ای روان پاک زرتشت، این کشتی در گرداب است
حیف از این آب و خاک زرتشت
امشب همه غمهای عالم را خبر کن!
بشنین و با من گریه سر کن،
گریه سر کن
ای جنگل، ای انبوه اندوهان دیرین!
ای چون دل من، ای خموش گریه آگین!
هلا ای وطن شادی ات کم مباد
به سیمای آزادی ات غم مباد
جهان دل افسرده را جان تویی
چوجانم نباشد، جهانم مباد
ترانه آذربایجان یکی از ساخته های عارف قزوینی شاعر و ترانه سرای ملی عصر مشروطه است. این تصنیف هنگام قیام آذربایجان و ریاست وزرایی وثوق الدوله سروده شد چون او گفته بود که « آذربایجان عضو فلج ایران است »! ترانه سرود آذربایجان که بازگو کننده مهر ایرانیان به آذربایجان پاره تن میهن است به شیوه ترانه سرایی دوره قاجار ساخته شده است. عارف در این ترانه همچنین از مردم تبریز به نمایندگی از شیرزنان و شیرمردان آذری که در برابر دشمنان ایستادگی می کنند، می خواهد که برای پایداری خود پیوسته به ریشه های فرهنگی و زبانی مشترک همه ایرانیان مهر بورزند. این ترانه سرود را می توانید در اینجا بشنوید و متن کامل آن را در ادامه بخوانید:
در کــــوچه های خامــــش منامه شامــگاه غـم با تمـام قـدرت خود حمـــــله ور شده
ماه پــــریده رنگ به آهـــنگ درد و رنـــج بـار دگـر بـه غــم زدگـان جــلوه گـر شـده
نوشته شده توسط دکتر محمدعلی سجادیه
به بهانهٔ زمین لرزهٔ بم
برگرفته از ایرانبوم
باز باران،
با ترانه،
با گهرهای فراوان
مى خورد بر بام خانه.
در انتهایِ کوچهی ما
یک خانهی پیر و قدیمی است
میبینم آن را چند سال است
در فکر تعمیرش کسی نیست