تاريخ صنعت چاپ در ايران باستان
- توضیحات
- زیر مجموعه: تاریخ
- دسته: باستان
- تاریخ ایجاد در دوشنبه, 12 ارديبهشت 1401 22:42
- آخرین به روز رسانی در دوشنبه, 12 ارديبهشت 1401 22:42
- منتشر شده در دوشنبه, 12 ارديبهشت 1401 22:42
- نوشته شده توسط مدیر ایران بنیاد
- بازدید: 82
همانطور که ملاحظه ميشود در اين کتاب کهن فارسي به وضوح در نگاشتن قرآنهاي کوفي قديم از قالبهاي حروفي يکسان سخن رفته است که قرآنهاي قديم را به وسيله آن منتشر ميکردند به گونهاي که تمامي حروفهاي کتاب به يک اندازه بوده و گويي با قالبهاي خاص نگاشته شده بودند. اما در زمان نگارنده صنعت آن از يادها رفته بوده است. (به ياد آوريم که نخستين کتابهاي چاپ شده در اروپا توسط گوتنبرگ هم انجيلها بودند.)
اگر به تاريخ بنگريم سابقه استفاده از مهر و شيوههاي چاپ نقوش و حروف با استفاده از قالبها در صنايع باستان ديده ميشود. مانند مهرهاي استوانهاي يا مهرهاي سلطنتي و يا ضرب سکهها با قالبهاي مخصوص، که در تمدنهاي کهن با سابقه بيش از سه هزار سال از ميان رودان و نقاط مختلف ايران بدست آمده است. و يا صنعت باسمه که شيوهاي کهن براي ايجاد نوشتار يا نقوش بر کاغذ يا پارچه، به وسيلهي مهر يا قالب است و روش کار چنين بوده که در آغاز، نوشتار يا نقش را بر لوحههاي چوبي حک ميکردند و سپس آن را با مرکب يا رنگ آغشته ساخته و بر کاغذ يا پارچه منتقل ميساختند اين شيوه همچنان در تهيهي قلمکار در اصفهان نيز معمول است. کهنترين نشانه از اين شيوهي چاپ را در کتاب تنکسوقنامهي ايلخاني، در فنون و علوم ختايي ميتوان يافت. واژهي باسمه براي چاپ هم به کار رفته و چاپخانه را باسمهخانه، و چاپ کننده را باسمهچي ناميدند. پس از رواج چاپ در دورهي قاجاريه و پيش از آنکه اصطلاحاتي چون مطبعه، چاپ و چاپخانه کاربرد پيدا کند. واژهي باسمه و ترکيبهاي آن تا روزگار ناصرالدين شاه متداول بوده است. واژه باسمه در فارسي افزون بر آنچه ياد شد، به معني اثر چاپي در برابر اثر قلمي، و نيز مجعول و بدلي در برابر اصلي به کار رفته است.
اما در مورد چاپ کتابها اگر چه کتابهاي قالب ريزي شده باستاني اکنون در دست نيست يا هست و هنوز شناسايي نشدهاند اما وجود همين مهرها و باسمهها نشان ميدهد که بسيار پيشتر از اروپاييان چاپ حروف و نقوش بصورت قالبهاي چوبي يا سنگي معمول بوده است.
اگر به کتيبههاي هخامنشي مانند کتيبه بيستون بنگريد مشخص ميشود که تمامي حروف به يک اندازه و روي شابلن و تراز مخصوصي در سنگها حک شدهاند. و متون چند زبانه بلند بدون اينکه در ستونها کم و زياد شود در کادرهاي منظم حک شدهاند. آيا اين حروف يکسان در ستونهاي منظم صرفاً با دست حک شدهاند و يا قالبها و مهرهاي مشخصي براي تقسيمات و چيدمان متون وجود داشته است؟!
با دقت بيشتر به نظر ميرسد در اين سنگ نبشتهها وجود قالبها و يا مهرهايي پيش ساخته براي يکسانسازي و رديف شدن و يکدستي خطوط و زواياي آن به کار رفته است. در نگاشت کتيبههاي سنگي براي آنکه متن دقيق و منظم باشند و در ستونها يکسان جايگذاري شوند لازم بوده ابتدا طول و عرض سنگ کتيبه به دقت اندازهگيري و سپس تعداد جملات و اندازه حروف به نسب سطح سنگ مشخص شوند. کتيبههاي چند ستونه منظم با ستونهاي مساوي و ارتفاع حروف برابر مينمايد که اين خطوط با دست بر سنگ حک نشدهاند که اگر خطوط دستي بودند در اندازه ستوتها و برابري و نظم نگارش آن بر کتيبه سنگ اختلافاتي بوجود ميآمد و يکدستي خطوط در ستونهاي کتيبه خصوصاً کتيبههاي چند زبانه به هم ميريخت.
اندازههاي دقيق ستونها و حروف در نگاشتههاي ايران باستان نشان ميدهد که اين حروف داراي قالبها و مهرهايي بودهاند که با آن حروف در اندازههاي مناسب حک ميشده است که البته هنوز از شگرد و روش آن اطلاعي در دست نداريم.
اندازه دقيق و يکسان حروف در سنگ نگاره بيستون
با توجه به گفتار بالا و متن مهمي که در کتاب عجايب نامه به زبان فارسي آمده و همچنين بررسي سنگ نگارهها و مهرهاي باستاني مييابيم که اختراع چاپ با حروف و قالبهاي آماده در صفحه بنديهاي متناسب و يک اندازه صنعتي نبوده که حدود پنج قرن پيش و بدست اروپاييان اختراع شده باشد و بي شک اين صنعت مهم نيز مانند بسيار صنايع ديگر سابقه ديرينه داشته و در قرون اخير توسط اروپاييان از روي صنايع باستاني کپي برداري شده و کم کم مستندات قديمي تر نيز به تدريج از ميان رفته است. بيشک اين صنعت نيز مانند دهها شاخه علمي و فني ديگر بعد از رنسانس و همراه با ترجمه کتب قديم ايراني و ساير ملل باستان به اروپا رفته است اما بعدها آنگونه که روش اروپاييان است آنرا به نام خود ثبت نموده و سخني از سابقه آن نرفته است.
نا گفته نماناد نه تنها صنعت چاپ که بسياري از شاخههاي علوم رياضي، شيمي، پزشکي، ستاره شناسي، معماري، مهندسي، جانور شناسي، گياهشناسي، جغرافيا، زمين شناسي، نقشه برداري و علوم ديگر از زمانهاي باستان در ايران و ساير ملل باستاني وجود داشته که بعدها پايه و مايه دانشهاي نوين اروپايي گرديد.
پس امروزه بر ايرانيان است تا با بررسي آثار قديم و نگاه دوباره به متون ارزشمند خويش سرنخهاي بيشتري از اين دانشهاي فراموش شده يا به قول محمد بن محمود همداني «صنايع فائت» و از ميان رفته بيابند تا بيش از پيش سابقه ارزشمند نياکان خود را در يابند و هويت رو به فراموشي خود را خصوصاً در اين دوران تهاجمات گسترده فرهنگي و رواج بي هويتي بازشناسند و نسلهاي آينده و فرزندان ايران را با دانش و فرهنگ نياکان آشنا سازند. باشد که تا باز به فرازهاي دانش و صنعت در جهان دست يابيم و آينده را روشنتر و آبادتر از امروز رقم زنيم چرا که گذشته چراغ راه آينده است.